رمان اختلال سوگ نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۷۶۳
خلاصه رمان : آینور دختری که بخاطر اختلالش تو تیمارستان بستریِ و با هیچکس ارتباط نمیگیره؛ بجز خانم دکتر و برادر جذابش که دست برقضا زیادی هم شیطون تشریف داره…
قسمتی از داستان رمان اختلال سوگ
نیم ساعت دیگر در میدان اصلی نزدیک خانه با او قرار داشتم اما هنوز آماده نبودم، ذهنم درگیرم قدرت انتخاب را از من گرفته بود.
نگاهم مدام بین لباس هایم می چرخید تا ببیند کدامشان مناسب این دیدار است، در آخر مانتوی یشمی و با شال و شلوار مشکی ام را از کمد بیرون کشیدم و پوشیدم.
حرکت تند عقربه های ساعت وقتی برایم بودند،
کیف مشکی ام را چنگ زدم و با عجله کیف پول و گوشی و دسته کلیدم را درون کیف جا دادم و از اتاقم بیرون زدم.
مامان در آشپزخانه مشغول بود کنار در حالی که کفش هایم را می پوشیدم صدایم را کمی بالا بردم تا به گوش او برسد.
.مامان من میرم بیرون کار دارم.
طولی نکشید که مامان خودش را به ورودی خانه رساند، در نگاهش ته مایه هایی از نگرانی هنوز هم وجود داشت به قول خودش چشمش ترسیده بود.
_مراقب خودت باش مامان جان.
لبخندی به رویش زده و از خانه بیرون آمدم، آسانسور در طبقه ی بالا بود بی خیالش شده و راه پله ها را در پیش گرفتم.
با شمردن هر پله ای که از آن پایین می آمدم سعی می کردم بلوایی که قلبم به راه انداخته بود را نادیده بگیرم.
قبل از این که دستم به دستگیره برسد و در آهنی ساختمان را باز کنم، در از سمت کوچه باز شد و دختر همسایه ی طبقه ی بالا همراه مادرش وارد شدند.
دختر با دیدن من لبخند پهنی زد: سلام، آینورجون خوبی؟ خیلی وقته ندیدمت.
برخلاف او نگاه مادرش اصلا دوستانه نبود و به محض دیدن من اخم کرده رویش را برگردانده بود.
_سلام سایه جان خوبم تو خوبی؟
در حالی جواب سایه را می دادم که نگاهم حرکات مادرش را دنبال می کرد او بی توجه با همان اخم هایش از کنارم گذشت.