رمان کدو تنبل نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، جنایی
تعداد صفحات : ۸۵۷
خلاصه رمان : داستان از یک آتش سوزی شروع میشود، از مرگ و تنهایی! پسری به اسم آرنیک که اتفاقات تلخی رو پشت سر گذاشته و بیمار میشود، حالا درست زمانی که حالش بهتر شده و میخواد به زندگی عادیش برگردد، با شخصی که فکر می کند مرده روبه رو میشود …
قسمتی از داستان رمان کدو تنبل
سرش رو به سمتم چرخوند درست چند سانتی باهام فاصله داشت، نگاهم خیره به چشمای آبیش بود.
آرنیک: قیافت شبیه ادمایی که میخواد یه چیزی بگه!؟
_میشه بیای پیشم؟
نمیدونم چیشد و چطور این حرف زو به زبون آوردم. اما واقعا بهش نیاز داشتم… به اون حس امنیت و گرمای آرنیک نیاز داشتم تا یکم احساس راحتی کنم.
بهم نزدیک تر شد و گفت: برای بعضی کارا یکم دیره… مثل بودن کنار کسی که مرده!
سرش رو کج کرد و تو چشمام زل زد: تو برای من مردی یادت که نرفته!
با تموم شدن جملش ازم فاصله گرفت پلکمو رو هم گذاشتم و سعی کردم جلوی ریختن اشکام رو بگیرم. دیگه نمیخوام گریه کنم.
ظرفای غذا رو برداشتم و خودم رو مشغول کردم تا به آرنیک و حرفی که زد فکر نکنم.
اما انگار کنار گوشم مدام داشت بهم می گفت تو برای من مردی.
بشقاب رو جلوش گذاشتم اروم شروع کردم به خوردن غذام، ناراحت بودم اما واقعا هم گشنم بود.
کم کم سرعتم تند تر شد و با حرص می جویدمش.
نگاهم چرخید سمت آرنیک، داشت با غذاش بازی می کرد. انگار دنبال چیزی بین اون گوجه و گوشت ها می گشت.
_قارچ نریختم… میتونی بخوری. حرفی نزد و اونم مشغول خوردن غذاش شد.
بشقاب رو با باقی مونده غذام روی میز رها کردم…
_کی میتونم برگردم؟
همونطور که غذاش رو میخورد و نگاهش به بشقاب بود گفت: در بازه.
بشقاب رو کنار گذاشت و رو بهم گفت: هر وقت حرف زدی میتونی بری… منم دنبالت نمیام.
نفس عمیقی کشیدم و انگشتام رو تو هم قلاب کردم.
استرس داشتم و نمیدونستم چیکار باید کنم از طرفی من پیش آرنیکم و الیاس هرکاری بخواد الان انجام میده پس گفتن حقیقت فرقی به حالم نداره …