نودهشتیا
مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور
نودهشتیا
پست های ویژه

دانلود رمان دلقک به قلم صبا مرادی با لینک مستقیم

رمان دلقک نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۲۹۸۵

خلاصه رمان : چهل روز از آن روزِ اول می گذرد… چهل روز پیش را یادت هست ویهان؟! آخ ببخشید،ویهان نه آرش، آرش بودی هان؟ درست می گویم؟! چهل روز است که من مدام با خودم تکرار می کنم چرا؟… شاید ندانی اما، بی جوابی برایِ بعضی چرا ها خیلی می تواند کشنده باشد! چهل روز است که من لب از لب باز نکرده ام نه اینکه نتوانم نه! گمان می کنم بعضی وقت ها کلمات بی ارزش می شوند وقتی که به بزرگیِ رنجی که بر شانه هایت سنگینی می کند فکر می کنی!

قسمتی از داستان رمان دلقک

بالاخره رسیدیم! دروغ نبود اگر می گفتم که دلم برای خانه ای که نزدیک به دوماه در آن گذرانده ام بسی تنگ شده.

حالا که فکرش را می کنم، حرف هایم خیلی دور از انتظار و منطق است!

اجاره ي بيست تومنی سارا برای اینجا کمی نه بلکه بی نهایت احمقانه است. همیشه تا به این اندازه زر و برق داشت لابی و آسانسور ماسانسورش آیا؟!

_گفتی چقدر رهن دادین بابا جان؟!

چشمانم به سمت راستم جایی که بابا مرتضی داشت با منش هم قدم میشد؛ گردید و البته منتظر بودم که سوال بپرسد و بگویم: صاحب اینجا آشنا بوده…

فاميل مادري آمال… الانم خارج… یه ماه دیگه می آد… بیست تومن گرفته!

دکمه ي آسانسور را زده و اطراف را دید زدم جایی که نبینم چشمان بابا مرتضی زوم در نگاه فراري من است… یعنی باور نکرد؟!

آسانسور ایستاد و کلید را درستم چرخاندم… منتظر ماندم تا درش باز شود… چقدر طول کشید!؟

نگاهم به نوک کفش هاي کالج دخترانه ام افتاد…

بعد نگاهم نشست به روي دسته کلیدی که اینبار، به جاي عروسک خرسي پشمالو، یک دلقک نیمه خوشحال و نیمه گریان به آن آویزان بود!

– بيا عقب وايسا بابا جان…

سرم بالا آمد و نگاهم اول به روی بابا مرتضی نشست و سپس به جایی که اشاره زد…

یک پسر موقر و خوش پوش که داشت یک پیرزن ویلچر نشین را… – ببخشید خانم…

تكان خفيفی خورده و یک قدم دیگر هم خودم را عقب راندم تا رد شوند.

عمیق نفسم را به بیرون شوت کردم وارد آسانسور شده و سعی نکردم باز به بابا مرتضی نگاه کنم…

حس می کردم که دروغم را می فهمد؛ آن هم با یک نگاه!

طبقه ي سوم را فشردم و روی زمین ضرب گرفتم…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
چهل روز از آن روزِ اول می گذرد... چهل روز پیش را یادت هست ویهان؟! آخ ببخشید، ویهان نه آرش، آرش بودی هان؟درست می گویم؟! چهل روز است که من مدام با خودم تکرار می کنم چرا؟... شاید ندانی اما، بی جوابی برایِ بعضی چرا ها خیلی می تواند کشنده باشد! چهل روز است که من لب از لب باز نکرده ام نه اینکه نتوانم نه! گمان می کنم بعضی وقت ها کلمات بی ارزش می شوند وقتی که به بزرگیِ رنجی که بر شانه هایت سنگینی می کند فکر می کنی!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    دلقک
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    صبا مرادی
  • ویراستار
    نودهشتیا
  • صفحات
    ۲۹۸۵
  • حجم
    ۹/۸ مگابایت
  • منبع تایپ
    نودهشتیا
خرید کتاب
25,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
کامنت ها

ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
سایت نودهشتیا، کانال اصلی سایت دانلود رمان 98ia است که مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور و رایگان می باشد
آمار سایت
  • 596 نوشته
  • 588 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.