رمان نسخه میراث یاس کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، انتقامی
تعداد صفحات : ۳۳۶۵
خلاصه رمان: راجع به یه دخترِ جویای کار به اسم یاسِ که دلش میخواد از لحاظ مالی مستقل بشه تا بتونه خرج و مخارج خودشو دربیاره… دوست صمیمیش که برای یه آدم با نفوذ کار میکنه. اونو مهماندار هواپیمای شخصی رئیسش میراث، که یه آدم دختر باز هست میکنه… روز اول کاری وقتی تو هواپیما هستن میراث وقتی یاسو میبینه ازش خوشش میاد و بهش دست درازی میکنه… یاس باردار میشه اما میفهمه که میراث زن داره و این نفرتشو بیشتر میکنه ولی…
قسمتی از داستان رمان میراث یاس
بند کیفمو روی دوشم انداختم و به سمت در رفتم.
باحالتی جاخورده اسمم رو از پشت سر صدا زد و همزمان پا تند کرد سمتم.
قبل از اینکه دستم دستگیره رو لمس بکنه اون از پشت بازوم رو گرفت و منو برگردوند سمت خودش وگفت:
-ياس…!؟
رو به روم ایستاد در حالی که کمترین فاصله ی ممکن رو باهام داشت.
زل زد تو چشم هام و پرسید: یاس تو دلخوری؟ چرا سگرمه هات تو هم ؟!
سرم رو بالا گرفتم و باخیره شدن تو چشم هاش جواب دادم: نه دلخور نیستم فقط فکر نمی کردم صبح روز اولمون تو بخوای بری،
من فکر می کردم قراره بیشتر از این ها باهم باشيم… من…
من فکر می کردم تو حتی قرار نیست بری سرکار امروز رو… خب… یکم جاخوردم از خبر رفتنت!
دست راستشو به در تکیه داد و یکم خم شد و پشت انگشتای دست دیگه اش رو نوازش وار و به آرومی روی پوست صورتم بالا و پایین کرد،
و با کج کردن سرش گفت: اووووخ پس دلخوری از من!؟
ابروهامو بالا انداختم و با اینکه بودم اما جواب دادم: -نه!
چشم هاش رو بازو بسته کرد و گفت: چرااا… هستی ببینم… نکنه فکر کردی منو قرار بدزدن!!!…
ما گفتیم خوشتیپ و جذابیم اما نه در اون حد که دخترای اونجا مخمون رو بزنن و همونجا نگهمون دارن!
مکث کرد. یه نیمچه لبخند جذاب زد و با چسبوندن پیشونیش به پیشونیم گفت: برمیگردم ور دل خودت جیگر!