نودهشتیا
مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور
نودهشتیا
پست های ویژه

دانلود رمان ایاز و ماه به قلم اکرم محمدی با لینک مستقیم

رمان ایاز و ماه نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۳۲۰۷

خلاصه رمان : گاهی فقط یک قدم اشتباه می‌تواند کلاً آینده‌ات را بکوبد و از نو، با یک داستان دیگر بنویسد. مثلاً من الان باید در گمش‌تپه باشم، عروس بیگ مراد، نه در این اتاق بیمارستانی، کنار مردی که نمی‌شناسم… صدای بم و پرنفوذ دکتر شانه‌هایم را بالا پراند. -اومدی تخمک اهدا کنی؟ مؤدبانهٔ فروش بود. سرم را تکان دادم. -اون پسره که باهات اومده… بی‌اراده و برنامه‌ریزی‌ شده گفتم: شوهرمه… پوزخندی روی لب‌های درشتش نشست. عینک را از چشم برداشت و روی میز گذاشت: شوهرته و حلقه دستت نیست؟

قسمتی از داستان رمان ایاز و ماه

صدای محکم کوبیده شدن در حیاط می‌گفت ایاز بیرون رفته.

نفسم از سنگینی در آمد سرم را به دیوار تکیه زدم آشپزخانه ساده چیده شده و خبری از میز نهارخوری نبود.

یک گلیم فرش دوازده متری داشت که تمام کف را پوشانده بود، یک طرفش کابینت و ظرفشویی و چند وسیله برقی واجب؛ چرخ گوشت، آب میوه گیری…

بوی خوش نان و دارچینی که از تنورگازی بزرگ زیر پنجره می‌آمد می‌گفت صاحبخانه زیاد با آن کار می‌کند…

و پنجره، پنجره ای روشن رو به باغ…

مهربان با چند تکه یخ قالبی که داخل کیسه فریزر ریخته بود برابرم نشست.

زن با سماجت پرسید: چی بهش گفتی برزخیش کردی؟

-هیچ… چی…

مهربان یخ را روی صورتم گذاشت و صدای زن در گوشم پیچید: آقا الکی واسه هیشکی دست بلند نکرده تا حالا…

پس دست بزن را داشت!! سرمای یخ صورتم را سوزاند.

مهربان با نگاه کردن به جای پنجه ای که احتمالاً نصف صورتم را قرمز و متورم کرده بود زیر لب غرغر می‌کرد و من نمی‌فهمیدم چه می‌گوید.

همین که دلش برایم سوخته و به خاطر من ناراحت بود غمگین ترم کرد. این مهربانی اش قلبم را به هم می‌فشرد…

نمی‌خواستم گریه کنم اما شدنی نبود…

نگاه دلسوز مهربان با دیدن اشکم کمرنگ شد و اخم جایش را گرفت.

یخ ها را تقریباً روی پایم پرت کرد و سراغ سینی خمیر رفت.

کمی پشت به من نشست و خمیر را محکم ورز داد.

-چی‌شد؟ ناراحتش کردم؟

زن که تعجبم را دید گفت: از گریه بدش میاد.

-چرا…؟

شانه ای بالا انداخت…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
گاهی فقط یک قدم اشتباه می‌تواند کلاً آینده‌ات را بکوبد و از نو، با یک داستان دیگر بنویسد. مثلاً من الان باید در گمش‌تپه باشم، عروس بیگ مراد، نه در این اتاق بیمارستانی، کنار مردی که نمی‌شناسم... صدای بم و پرنفوذ دکتر شانه‌هایم را بالا پراند. -اومدی تخمک اهدا کنی؟ مؤدبانهٔ فروش بود. سرم را تکان دادم. -اون پسره که باهات اومده... بی‌اراده و برنامه‌ریزی‌ شده گفتم: شوهرمه... پوزخندی روی لب‌های درشتش نشست. عینک را از چشم برداشت و روی میز گذاشت: شوهرته و حلقه دستت نیست؟
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    ایاز و ماه
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    اکرم محمدی
  • ویراستار
    نودوهشتیا
  • صفحات
    ۳۲۰۷
  • حجم
    ۹/۲ مگابایت
خرید کتاب
27,700 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
کامنت ها

ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
سایت نودهشتیا، کانال اصلی سایت دانلود رمان 98ia است که مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور و رایگان می باشد
آمار سایت
  • 596 نوشته
  • 588 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.