نودهشتیا
مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور
نودهشتیا
پست های ویژه

دانلود رمان بی آبان به قلم آناهید قناعت با لینک مستقیم

رمان بی آبان نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، خانوادگی

تعداد صفحات : ۲۱۹۷

خلاصه رمان : بی شک من نه سیندرلا بودم و نه کوزت بینوایان!! من آبانم با داستان خودم، دختری که عاشق شد و خودش را شناخت! آن عشق، طناب نجات من شد اما نه آنطور که شما فکر می کنید، آن عشق خیلی چیزها به من بخشید که مهم ترینش خودِ از دست رفته ام بود اویی که ادعا می کرد عاشق است واقعا بود. ببخشد و هیچ نستاند، معنای راستین عشق همین است دیگر غیر از این هرچه باشد باد هواست پوچ و ناچیز… داستان من هرچند کوزت وارانه شروع شد اما به خط خودم پایان می‌یابد …

قسمتی از داستان رمان بی آبان

به چهره ی غم زده ام نگاه کردی، آهی از ته دل بیرون دادی و عاقبت کنارم دراز کشیدی و مرا در برگرفتی…

قصدم درد شدنت نبود. می خواستم جان باشم به جانت.

لبت به پیشانی ام چسبید و گفتم: از اولشم میدونستم.

-چیو میدونستی؟ -اینکه نمیشه.

-تو بگو آره من بهت نشون میدم میشه یا نمیشه!

-بی خیال یارا؛ بذار همین یه ساعت تو بغلت آروم بگیرم.

-من چی؟ من کی آروم میگیرم؟

این چنین زوجی بودیم من و تو، در آغوش هم از یکدیگر گله شکایت می کردیم.

آهسته، پچ پچ گونه، نوازش کنان. من و تو چرا بحث نمی کردیم؟

تو داد نمیزدی من قهر نمی کردم. هیچی مان به آدمیزاد نرفته بود. شاید اگر همرنگ جماعت بودیم وضع مان به از این بود.

یه روزی می خواستم آرامگاه باشم برات! بغض داشتم ولی آرام بودم.

یک اندوه با من عجین شده بود که به نوعی خود من بود. دردناک است نه؟

لب رساندی به گوشم هستی. به جز تو پیش کی من اینجوری ام؟

با صبوری اما غمگین گفتی: چته آبان؟

-بذار بدونم، فقط بگو هرچی باشه قبول میکنم.

عطر تنت… مخلوطی از بوی شامپو و ادکلن مخصوص ات.

چرا هرچه نفس می‌کشیدم تمامی نداشت؟

-هیچ وقت تو زندگیم اینقدر کلافه و بی چاره نبودم آبان سرم را عقب کشیدم و نگاهت کردم،

گفتی: بهم نمیگی تو دلت چی میگذره.

همزمان دستت بندکش پایین گیسم بود…

-من فقط میخوام برم دیگه نمیخوام هیچ کدومشونو ببینم؛ از هردوشون بیزارم و از بابام بیشتر.

-تو یه روز از هما و بابات فرار کردی پناه آوردی به من! حالا داری از منم فرار می کنی؟

عاقبت کش موهایم را جدا کردی.

-فرار رو بذار کنار آبان نترس. و آرام آرام به نوازش موهایم پرداختی!

-ببین من اینجام وصلم بهت …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
بی شک من نه سیندرلا بودم و نه کوزت بینوایان!! من آبانم با داستان خودم، دختری که عاشق شد و خودش را شناخت! آن عشق، طناب نجات من شد اما نه آنطور که شما فکر می کنید، آن عشق خیلی چیزها به من بخشید که مهم ترینش خودِ از دست رفته ام بود اویی که ادعا می کرد عاشق است واقعا بود. ببخشد و هیچ نستاند، معنای راستین عشق همین است دیگر غیر از این هرچه باشد باد هواست پوچ و ناچیز… داستان من هرچند کوزت وارانه شروع شد اما به خط خودم پایان می‌یابد ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    بی آبان
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی، خانوادگی
  • نویسنده
    آناهید قناعت
  • ویراستار
    نودوهشتیا
  • صفحات
    ۲۱۹۷
  • حجم
    ۷/۲ مگابایت
خرید کتاب
27,400 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
کامنت ها

ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
سایت نودهشتیا، کانال اصلی سایت دانلود رمان 98ia است که مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور و رایگان می باشد
آمار سایت
  • 596 نوشته
  • 588 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.