رمان جوانه نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، جنایی
تعداد صفحات : ۱۱۸۴
خلاصه رمان : جوانه و امیرحسام بعد از هفت سال از هم جدا میشوند، این درحالی است که امیرحسام دوست ندارد او را طلاق بدهد. حضور گاه و بیگاه امیرحسام در اطراف جوانه، سختگیریهای برادرها بعد از طلاق، باعث میشود که او به پیشنهاد دوستش، تهران را برای مدتی ترک کند. این در حالی است که امیرحسام سایه به سایه به دنبال اوست و شهری که جوانه انتخاب کرده است، گذشتهها را توی صورتش خواهد کوبید!
قسمتی از داستان رمان جوانه
روزها و شب هایم با فکر کردن به حامد میگذشت.
به او حق میدادم که فکر کند ولی دلم شکسته بود که چرا حتی پیامی برایم نفرستاده و من را از جریان زندگیش آگاه نمیکند.
مگر خودش خواهان ادامه ی ارتباطمان از طریق تلفن نبود؟
نکند منتظر است که من به او زنگ بزنم و ازدواج را گدایی کنم؟
به جای او ناشناس مزاحم دست بردار نبود و هر روز برایم پیام میفرستاد و زنگ میزد.
یک بار که خواستم پی شماره تلفنش را بگیرم از شدت مراحل اداری و امضاهایی که باید میگرفتم سردرد شدم و پشیمان گشتم.
گاهی کلافه میشدم از اینکه زنگ زدنش روز و ساعت خاصی نداشت و گاهی بیصبرانه منتظر پیامش برای وقت کشی و فرار از افکار آزار دهندهی منفیام میشدم.
او هم انگار عادت کرده بود که فحشهایم را میشنید و بعد پیام میداد و از حال و احوالم میپرسید.
وجود و حضورش راهی شده بود برای خالی کردن دق دلی هایم از جبر زمانه.
گاهی هم از سر بی حوصلگی و تنهایی جوابش را میدادم و به خودم که میآمدم ساعتی گذشته و با خنده همهی روز مرگی هایم را برای ناشناس مزاحم گفته بودم.
و همین رفتارهای متناقضم او را گیج کرده بود.
یک بار با خنده از من پرسید: یه بار فحش میدی، یه بار باهام حرف میزنی! میگم نکنه با دو تا آدم متفاوت حرف میزنم؟
و من در جوابش گفته بودم: ناراحتی دیگه پیام نده!
آن لحظه از ذهنم گذشته بود یا نه، فقط میدانم ته دلم از صحت حرف و اطمینانم برای قطع پیام هایش دو به شک بودم …