رمان حفاظت عاشقانه نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی
تعداد صفحات : ۱۱۲۱
خلاصه رمان : دنیز دختری زیبا و جسور و متولد شهر استانبول ترکیه است… و قراره با دنیز یه داستان پر ماجرا داشته باشیم… یه داستان متفاوت و شیرین… یه ماجرای عاشقانه… عشق کاوه و دنیز..!
قسمتی از داستان رمان حفاظت عاشقانه
آن وقت صبح کنار ساحل خلوت بود. تنها صدای امواج و مرغان دریایی و کشتی های مسافربری بود که باعث میشد حس تنهایی نکنی.
آهنگ معروف یکی از خوانندگان زن را در گوشم پلی کردم و شروع کردم به دویدن.
اما نمی دانم چرا رویای شب گذشته از مقابل چشمانم کنار نمی رفت و اجازه آرامش را به من نمی داد. بی اختیار پاهایم سرعت بیشتری گرفتند و مسیر زیادی را دویدم.
با دیدن مهمت آبی که چرخش را همیشه در جای مشخصی کنار ساحل نگه می داشت نفس نفس زنان ایستادم و به سیمیت های خوش بویی که عطرشان تا از آن فاصله هم به مشام می رسید چشم دوختم.
هنوز نفسم درست و درمان جا نیامده بود. کمی به جلو خم شدم و دستانم را روی زانوهایم گذاشتم و نفسی عمیق کشیدم. حالم که جا می آمد می رفتم و سیمیت های امروز را می خریدم.
اما با قرار گرفتن پاهایی در اطرافم تند و چابک در جایم ایستادم. دو مرد قد بلند و درشت هیکل که از قیافه هایشان معلوم بود چه کاره هستند مقابلم ایستاده بودند.
یکی از آن ها با حالتی پررو گرانه دستش را به طرفم دراز کرد و هندزفری را کشید و خبیثانه پرسید: ای سین ؟ ( خوبی )
این عوضی ها که بودند؟ چشم درشت کردم و با حرص غریدم: سنه نه؟ آلاهین جزا سی… ( به تو چه. خدا لعنتت کنه ).
دیگری خندید و بی حرف فاصله را کم کرد و قبل از آن که بتوانم حرفی بزنم دست دور کمرم انداخت و مرا بین بازوانش قرار داد. فریادم بلند شد و…