رمان خاک خون آلود نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، مافیایی، خارجی
تعداد صفحات : ۹۳۹
خلاصه رمان : دوست پسرم به من خیانت کرد، اونم نه فقط با یک دختر،با ده ها دختر، اون هم روی کانتر آشپزخونه ی من. من با گرفتن پول هاش ازش انتقام گرفتم و فرار کردم، ولی نمی دونستم که اون و پدرش بزرگ ترین خلافکارهای انگلیس هستن. اون منو پیدا کرد ولی منو نکشت، بلکه بهم دست درازی کرد، نه فقط اون، بلکه پدرش هر روز به سراغم میومد و اذیتم می کرد. به عنوان مجازات کاری کردم پدرش به زندان بیفته، حالا اون اومده و تنها هدفش اینه که منو آزار بده و وقتی نابودم کرد منو بکشه.
قسمتی از داستان رمان خاک خون آلود
نیت سه روز نیامد و ترس و وحشت همنشین من شده.
لطف اروین به اندازه عطسه کردن با چشم باز غیر ممکن است. از لحاظ اصولی این نقشه شکست خورده بود.
او به اندازه ی یک دیوار آجری دلرحم است و به اندازه ی همان دیوار سلول مغزی دارد. حق با گادفریست. زمان با ارزش است.
فعلا تنها کاری که برای سپری شدن روزهایم می کردم هیچی بود.
کتابی که برایم آورده بود هزاران بار خوانده بودم. توپ ضد استرسم هم پاره شده و بیشتر شبیه دانه های برف خرد شده بنظر می رسید.
در راه کندن قاب چوبی پنجره هیچ ناخنی برایم نمانده آینده ی من به لطف نیست بستگی داشت و حتی اگر زیر ظاهر خشن اینک روح دلسوزانه ای هم وجود داشته باشد نشان نمیداد، او قبل از هر چیزی یک مرد بود.
یک مرد که ثابت کرد دقیقا مثل بقیه است. او می گرفت و میرفت.
اگر نیت سر عقل نمیامد عقلم را از دست می دادم. بعد چه اتفاقی می افتاد؟
با دستان خالی به اروین حمله می کردم و سعی می کردم فرار کنم. میتوانستم او را بکشم.
ولی حداقل این آن ها نیستند که مرا می کشند. همانطور که زانوانم را روی سینه ام بغل کردم نالیدم. “بیا نیت … بیا پیش من”
نه، نیت شبیه مردان دیگر نمی گرفت، چون او بغیر از اینکه می گرفت می داد.
نیت به من چیزی را داده بود که تقریبا حسش را فراموش کرده بودم. او به من امید داد.