رمان خواستگار پرماجرای باغ انار نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۶۲۴
خلاصه رمان : من بارانم. دختر شیطونی که کل فامیل و دوستام از دست شیطنتام عاصی شده بودن. ماجرای اصلی زندگی من اون روزی اتفاق افتاد که برای خواهرم خواستگار اومد تو خونه باغ انارمون. قرار شد به خاطر پسر خالهم که عاشق خواهرم بود خواستگار رو فراری بدم. هر بلایی که فکر کنید تو باغ انار سرش اوردم، غافل از اینکه داماد و اشتباهی گرفتم… خلاصه مدتی بعد دانشگاه قبول شدم و با خودم عهد کردم سربهراه بشم اما دقیقا روزای اول دانشگاه بود که اون پسر رو تو کلاسمون دیدم و …
قسمتی از داستان رمان خواستگار پرماجرای باغ انار
“دامون” بعد از سه سال پامو گذاشتم تو خاک وطنم جایی که همه وجودم طالبش بود ولی با سرسختی مقاومت میکردم که برنگردم …
تحملش رو نداشتم، هر جا اسم باران برده بشه مثل دیوونه ها دنبال باران خودم بگردم!
فقط بگردم و حاصلی عشقت نداشته باشه گشتنم…
به معنای واقعی درد بود تو شهری و کشوری زندگی کنی که عشقت رو توش گم کردی… رفتم که دل بکنم از عشق ولی نشد…
حالا با ورودم به ایران باز همه وجودم چشم شده بود بین حضار حاضر در فرودگاه به دنبال چهره آشنای باران…
تنها دختری که قلب و روحم رو تسخیر کرد…
انقدر که تو سن بیست و هفت سالگی مثل پسر تازه بالغ بی قراره دیدنش بودم و حالا تو مرز سی و دوسالگی تشنه دیدنش…
خسته از این همه بی قراری، اخمهای همیشه همراهم رو بیشتر تو هم کردم و شماره شاهرخ رو گرفتم با صدای همیشه شنگولش لبخند محوی رو لبم نشست از ذهنم گذشت “برادر بارانه دیگه”.
داشتیم حرف میزدیم که دختری رو به نام باران خطاب قرار داد.
مثل هر وقت دیگه ای که باران نامی رو میشنیدم همه وجودم حواس شد، گوشهام رو تیز کردم ولی صدایی نشنیدم…
آهی از سر ناامیدی کشیدم. “اینم انرژی بدو ورودم به ایران”
بی حوصله داخل کافه شدم و مرورگر ذهنم مثل خیلی از وقت ها به کار افتاد و برگشت سمت شیراز، روزی که ناهید ازم فرصت فکر کردن خواست و من احمق باور کردم…