رمان در دام زلف تو نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، هیجانی، معمایی، روانشناسی
تعداد صفحات : ۱۰۶۰
خلاصه رمان : گیسو دختری روانشناس است که سه سال از ازدواج او با سینا می گذرد و زندگی عاشقانه ای با یکدیگر دارند. روزی به واسطه ی یک مراجع کننده، حرف هایی در مورد سینا می شنود. پس از تحقیقات متوجه می شود که…
قسمتی از داستان رمان در دام زلف تو
_مطمئنی خودش بود؟
_آره، حتی اگه بگیم عکسشون شبیه باشه، فامیلیش چی؟ شغلش چی؟ مگه چندتا سرگرد محتشم تو این شهر هست؟
_داداش دوقلویی چیزی نداره؟
پوفی کشیدم و کلافه گفتم: فاطمه خیلی دیگه داری مثبت نگاه میکنی داداش دوقلو کجا بود؟ اصلاً سینا گفته بود با پدر و مادرش چندین ساله ارتباط نداره.
_گفته پدر و مادرش نگفته که داداش دوقلو ندارم.
_نمیدونم فاطمه نمیدونم ولی فکر نمی کنم همچین ماجرایی باشه.
_اگه گفته های اون زنه رو کنار هم بذاریم می فهمیم قضیه چیز دیگه ایه. +کدوم گفته ها؟
_همین که کلی مأموریت میره. سینا هم مأموریت هاش زیاده.
_آها، اصلاً خانومه گفت دو سه ساله مأموریت هاش زیاد شده ما چند وقته ازدواج کردیم؟ تقریباً سه سال.
بعد از پایان یافتن حرفم انگار حقیقت مانند سیلی محکمی در صورتم کوبیده شد و اشک هایی که تا به حال به سختی آنها را پشت پلک هایم نگه داشته پلک هایم نگه داشته بودم با سرعت سرازیر شدند.
این چه بلایی بود که بر سر آمد؟ همه چیز که خوب بود مشکلی وجود نداشت.
_حالا گریه نکن ،گیسو، اتفاقیه که پیش اومده.
_نمی دونم واقعاً باید چیکار کنیم. به نظرم بهتره به پدر و
مادرت بگی.
_اول باید مطمئن بشم بعد به اونا بگم.
_چطور می خوای مطمئن بشی؟
_باید سینا رو تعقیب کنم.
_چی؟ مگه فیلمه؟
_تنها راهم همینه فاطمه، باید وقتی که خواست بره مأموريت منم تعقیبش کنم ببینم کجا میره.
_هرطور خودت صلاح میدونی خودت بزرگ شدی دیگه.
_نه من اون فاطمه ی ده سال پیشم، نه تو اون گیسوی شيطون دبیرستانی.
هر دومون بزرگ شدیم و دیگه بچه نیستیم. تو خودت روان شناسی، بقیه مشاوره میدی!