رمان دشت آنا نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، انتقامی، خارجی
تعداد صفحات : ۹۱۱
خلاصه رمان : پرسفون دومین دخترِ قدرتمندترین زن شهر، مدتهاي زیادي رو براي فرار از شهر و زندگی اجباري و کسالت بارش تلاش کرده و حالا که در یه قدمی آزادیش قرار داره، توسط توطئه مادرش در یک عمل انجام شده قرار میگیره و در بزرگترین مهمانی سال و حضور تمام بزرگان شهر به نامزدي حاکم بزرگ، قاتل و پیر شهر، درمیاد. اما پرسفون همون شب فرار میکنه و حتی مرگ رو به این حقارت ترجیح میده. ولی سرانجام فرارش به ربوده شدن توسط بزرگترین دشمن این حاکم می انجامه. مردي بسیار خطرناك که سال هاست افسانهای بیش نبوده و بردن اسمش براي وحشت کردن کافیه …
قسمتی از داستان رمان دشت آنا
“پرسفون” من هنوز در حال نوشخوار اطلاعات جدیدی که بدست آورده ام هستم، که هادس من را به بیرون از آن اتاق میبرد.
بازم اعتراض دارم که این طوری من رو به این طرف و اون طرف میبره، اما بخش کوچولو و مخفی ای در وجودم هست که واقعا این کار را دوست دارد.
حقیقتش را بگویم چیزهای زیادی دربارهی هادس هست که من آن ها را دوست دارم.
هادس تندخو و خشنه اما بعد از چند روزی که من باهاش اینجا گذروندم حالا میتونم حقیقت وجودش رو ببینم.
صداش کردم: هادس.
سرم را روی شانه اش تکیه دادم و گذاشتم ضربان نواختهی قلبش من را آرام کند و ادامه دادم: من رازت رو میدونم.
هادس از پله ها بالا میرفت و گفت و اون چیه؟
گفتم: تو غرغرو بداخلاقی اما یه وجود بسیار زیبا زیر این پوستهی خشنت داری.
انگشت اشاره ام رو روی دکمه بالایی لباسش حلقه میکنم و ادامه میدم:
تو به همه چی اهمیت میدی من فکر میکنم که تو در واقع بیشتر از تمام سیزده حاکم دیگه به همه چی اهمیت میدی،
که با توجه به نقشی که در المپیوس برای تو گذاشتن این یه چیز عجیبه.
هادس پرسید: چی باعث شده این حرف رو بزنی؟
و همچنان به من نگاه نمیکرد، اما مشکلی نبود.
در واقع اینجوری حرف زدن باهاش راحت تر هم میشه، بدون اینکه احساس کنی اون میتونه با نگاهش افکار درون مغزت رو بخونه میتونی راحت تر حرف بزنی…
ادامه دادم: تو میخوای زئوس تاوان بده اما نه به قیمت جون مردمت …