رمان رقص های بی ناز نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، درام
تعداد صفحات : ۱۰۷۹
خلاصه رمان: سدنا بخاطر مشکلات مالی خانواده و محدودیت ها عاشق پسری خوشگذرون میشه و اون پسر رو بت خود میدونه ولی با رها کردن اون پسر، سدنا برای ترس از حرف های بقیه کاری میکنه که شاید بخشودنی نباشه…
قسمتی از داستان رمان رقص های بی ناز
از درد یا بی خوابی صورتم پف کرده بود؟
بدنم از بی خوابی درد میکرد یا ضربات دیشب؟
به در بسته زل زدم و هنوز باز نشده بود دیشب کجا رفت و چه بلایی سرم میآد؟
دست هامو روی زمین نهادم و آروم بلند شدم و استخوان های بدنم از ثابت نشستن چند ساعته فریاد زدند.
دستمو پشت کمرم گذاشتم و آروم قدم برداشتم.
قیافه آرایش پخش شده و موهای پریشونم بیچاره ترین زن تاریخ رو رقم زده.
وحشت داشتم…
تجربه ترسیدن کنار علیرضا اولین تجربه ام بود و طعمش رو چشیدم.
در اتاق رو گشودم و به هال که نور خوشید وسطش تابیده بود، زل زدم اینجا هم نبود.
کل خونه نقلی رو گشتم و ناامید به اپن تکیه زدم و به تلویزیون خاموش خیره شدم.
سرم آویزان شد و طاقتم شکست و با زانو روی زمین نشستم و بلند ضجه زدم: خدا بسمه!
چرا پسرها تاوان ندارن؟
دلم داشت از این بی عدالتی از هم پاشیده میشد.
دستم رو مشت کردم و نالیدم چرا تو این داستان ها گناه پای دختر نوشته میشه؟
خدا خیلی مردمت بی انصافن.
دست های بی حسم اطراف سرم رو گرفتند و از این زندگی گله کردم و مویه سر دادم ضجه زدم برای تنهاییم هق زدم.
برای بدنی که درد میکرد و کسی رو نداشتم تا دردهام رو مداوا کنه.
درد بین سلول هام پیچید و آخم رو بلند کرد و صاف نشستم.
دستم رو روی پهلوم فشار دادم و اشک هایی که حالا از درد بودند بیرون آمدند.
بدنم کوفته بود و نشستنم تا صبح بهش افزود.
دستمو دراز و بند اپن کردم و با صورت جمع شده برخاستم.
قدم اول رو طی نکردم صداش از پشت وارد گوشم شد و پاهام رو خشک کرد …