رمان روحم را ببر نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : تخیلی، ترسناک
تعداد صفحات : ۶۱
خلاصه رمان : داستان یک اکیپ پنج نفره را دنبال می کنید که بخاطر ترس زیادی که از محیط و ناشناخته ها از خودشان نشان می دهند، عث می شوند اجنه ها این ترس را حس کنند و برای تغذیه از ترس آنها، نزدیکشان بشوند، شخصیت های اصلی: راشل، آنجل، ملیکا، آلیس، مينا…
قسمتی از داستان رمان روحم را ببر
بعد از تعریف کل ماجرا ساکت شدم. هر چهار تاشون با ترس و تعجب بهم خیره بودند. چشم هام و ریز کردم و با بی حالی گفتم: چیه؟ خواب من بودا! شما چرا وحشت کردید؟
آلیس با وحشتی که همیشه تو لحنش حاضر بود گفت: منم دیشب همچین خوابی دیدم.
آنجل ادامه ی حرفش و گرفت و با گیجی گفت: منم همین خواب رو دیدم.
با تعجب نگاهشون می کردم که ملیکا گفت: بچه ها منم دیشب همین خواب رو دیدم. مینا هم تایید کرد که خوابش دقیقاً همین بوده.
از جام بلند شدم و چنگی به موهام زدم. – چی دارید میگید؟ آنجل گیج سرش رو به طرفین تکون داد و لب زد: امکان نداره!
آلیس بلند شد. مثل دیوونه ها موهاش رو گرفته بود و همونطور که دور خودش میچرخید، موهاش و می کشید.
همه به نحوی بهم ریخته بودند. خودم هم از تعجب دست هام یخ بسته بود؛ اما با لحن آرومی گفتم: آروم باشید.
ببینم مطمئنید که دقیقاً خوابتون شبیه خواب من بود؟ ملیکا با بی قراری دستی به گردنش کشید و گفت: آره! قبل از اومدن تو من برای آلیس تعریفش کردم و اون هم گفت همچین خوابی دیده.
حرکات آلیس روی اعصابم بود و اجازه تمرکز رو ازم گرفته بود. با عصبانیت رو بهش غریدم: آليس بس کن! با تن صدای بلندم، بی حرف کنار مینا جا گرفت…