رمان روح انگیز نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۲۳۹۹
خلاصه رمان : محبوبه دختر روستایی شر و شیطانی است که در جایی دور افتاده زندگی می کند، او برخلاف خانواده و فرهنگ سنتی که دارد بشدت بلند پرواز، مغرور و اعتماد به نفس کاذبی دارد. جوری که همه او را به عنوان گاو پیشانی سفید روستایشان می شناسند و هیچ مردی حاضر نیست با او ازدواج کند. دست بر قضا سرنوشت، یک جوان امروزی، به نام بهروز را سر راهش قرار می دهد، که او هم هدفی جز سو استفاده از محبوبه ندارد…
قسمتی از داستان رمان روح انگیز
به بهونه دیدن لیلا مامان با هزارتابدبختی راضی شد تا از خونه بزنم بیرون،
من هم قبل از رفتن عطری رو که از لیلا به زور گرفته بودم و ماتیک قرمزم رو برداشتم و توی لباس زیرم قایم کردم و با خوشی سمت قسمتم راه افتادم،
توی مسیری که داشتم میرفتم، از شدت هیجان صدای طپش های کر کننده قلبم روکه انگار از کنج قلبم می خواست بیرون بزنه می شنیدم،
کلا حس و حال عجیبی داشتم همه تنم انگار رعشه گرفته بودن و می لرزیدن، حتی نفس هم به سختی می کشیدم،
مسیری هم که طی می کردم اونقدر طولانی شده بود که دلم می خواست دوتا بال برای پرواز داشتم و سمت اون درخت انجیر توی کوه پرواز می کردم،
کمی که از خونه دور شدم یه جای خلوت وایسادم کمی از اون ماتیک سرخ رنگ روی لب هام کشیدم و چند باری برای اینکه همه جای لبم پخش بشه شروع کردم به بهم زدن لب هام
بعد هم عطری رو که لیلا از مشهد سوغات گیرش آورده بود رو بیرون آوردم و کمی کف دست ریختم و روی صورتم و موهام و لباسم زدم،
کارم که تموم شد و خیالم از آراستگی خودم راحت شد دوباره راه افتادم که هر کدوم توی راه چند نفری از مردهای اهالی رو دیدم با لذت نگاهم می کردن
و همین باعث میشد من اعتماد به نفس بیش تری بگیرم و لبم به خنده باز بشه…
