رمان زاده ماه نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، انتقامي، معمایی
تعداد صفحات : ۷۶۳
خلاصه رمان : مهزاد روشن برترین طراح سرویس جواهرات که با نقشه قبلی وارد شرکت بزرگ جاویدها میشه، طبق رازهای قدیمی که مادرش از گذشته برای اون گفته میخواد از پسر این خاندان امیرجاوید انتقام بگیره اونو عاشق خودش میکنه و کم کم دنیاشو نابود میکنه تا اینکه ورق برمیگرده…
قسمتی از داستان رمان زاده ماه
دوش رو باز کردم و توی افکارم غرق شدم از افکاری که خیلی وقته تمام هوش و هواسم رو مختل کرده بود.
تکراری شده بود این زندگی که کلش ختم میشد به صبح بیدار شدن و رفتن به شرکت و تا الهه شب کار کردن راضی بودم! خودم…
از روزی که تصمیم گرفتم حرفه بابا رو ادامه بدم و رو حساب محبوبیت و اعتمادی که بین مردم داشت بیشتر پیشرفت کردم.
ولی یه چیزی این وسط درست نبود و همیشه ذهنم رو درگیر خودش میکرد که چرا بابا از پایتخت اومد اینجا؟
شیراز! چرا اینجا رو انتخاب کرد؟ خودش که همیشه معتقد بود برای پیشرفت باید زیاد خواه باشی…
اونی که همه زندگیش و کارش تهران بود واسه چی همه رو جا گذاشت و اومد اینجا؟
همیشه میگه واسه اینکه حال دلت خوب بشه از جایی که کلی ازش خاطره داری بزار برو فقط برو…
برو جایی که حال دلت خوب بمونه و نخواد برگرده عقب.
یک سال بعد از فوت مامان اومدیم شیراز و من هیچ وقت نفهمیدم چرا حال دلش خوب نشد بلکه بدترم شد…
شاید ذهن و دلش هنوز درگیر اون اتفاقات بود! از پله ها اومدم پایین که صدای اشرفی رو شنیدم.
-تو زحمت افتادید آقای جاوید، برای من و دخترم افتخار بزرگی بود شما را از نزدیک دیدن من و شیدا جان…
با شنیدن صدای پام توجهشون بهم جلب شد و با دیدنم هر دو ایستادن خیلی خشک و جدی جلو رفتم.
-سلام خیلی خوش اومدید. اشرفی دستمو محکم فشرد و گفت: سلام امیرجان ممنونم.
نگاهم به شیدا افتاد …