رمان زروان نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، طنز
تعداد صفحات : ۴۸۶
خلاصه رمان : نازگل دختر زحمتکشی که باید خرج خواهرها و مادرش را بدهد. به عنوان پرستار وارد خانهی مردی به اسم طاها فرداد میشود تا از بچههایش نگهداری کند که دور از اتفاقات جالب نیست!
قسمتی از داستان رمان زروان
دیگه کم کم داشت یک هفته میشد باربد و دانیار و دانیال رو آماده کردم ببرمشون کلاس زبانشون.
دفعه ی پیش اومدم خونه پیش این سه تا ولی امروز مثل اینکه جلسه ی اولیا مربیان داشتن… باید میموندم.
دانیال می گفت همسایه پایینیشون میتونه مراقب باشه هر چند کلی به بچه ها سفارش کرده بودم که کار بدی نکنن میز ناهار خوری هم کلی میوه و خوراکی و چیپس و پفک پر کرده بودم که یه وقت نخوان دست به تیزی و گاز و اینا بزنن.
بعد از کلی سفارش از درخونه اومدیم بیرون. خب شما سه تا برین با اسانسور پایین من برم به این همسایتون سفارش کنم. باربد دستمو سفت گرفت: -منم بیام ؟ موهاشو بهم ریختم : توام بیا !
رفتیم با پله ها پایین و در خونه رو زدیم صدای یه زنی پیچید از پشت در : -بله ؟ -ببخشین من همسایه واحد ۸ هستم… میشه یک لحظه…
حرفم با باز شدن در ناتموم موند زن جوونی بود… با تاپ و شلوارک با موهای مسی رنگ و نگاهی موشکافانه انداخت و با صدای تو دماغی ای گفت: همسایه جدیدین؟
که باربد از پشتم در اومد و گفت: ماییم خاله آمیتیس! آمیتیس؟؟ نکنه اینم از ایناس که اسمش صغراس بعد به همه یه چی دیگه میگه؟
زنه با دیدن باربد خندید و گفت: عه پس آقای فرداد ازدواج کردن؟
جدی شدم: خیر پرستارشون هستم… بچه ها بالا واسه دو ساعت تنهان.
بهشون سپردم شما خواستین بهشون سر بزنین در رو براتون باز کنن.