رمان سقوط (جلد اول از مجموعه شیدایی) نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۱۹۸
خلاصه رمان : وقتی ۵ سالم بود به تورن گریس گفتم وقتی که بزرگ شدم میخوام باهاش ازدواج کنم. وقتی ۱۸ سالم شد این رو واضح و روشن بهش گفتم که هنوز هم حسم همونه. مشکل چیه؟ اون ۱۵ سال ازم بزرگتره و بهترین دوست پدرمه. تورن گریس صمیمی ترین دوست پدرم،عموی ناتنیام،همیشه سنگ صبور من بود. کسی که هرگز نباید میخواستمش. اما من اون رو می خواستم و همیشه عاشقش بودم. اون هم عاشقم بود.
قسمتی از داستان رمان سقوط
تور ۱۵ سالگی، امبر ۱۴ سالگی، آشر ۱۵ سالگی.
خجالتی بودن بده. هفته ها طول کشید تا به دختر جدید کلاسمون، امبر لبخند زدم تا ازش بپرسم که میتونم بعد از مدرسه اون رو به خونه .برسونم.
با این حال اون هم خجالتیه و الان در سکوتی ناخوشایند راه میریم، میخوام دستش رو بگیرم اما نمیدونم میخواد یا نه.
گیتارم رو به همراه دارم، از زمانی که در یک پروژه مدرسه مینوازم، مدام همراهمه،
بنابراین ازش پرسیدم که میخواد در پارک بایستیم و به نواختن من گوش بده یا نه.
وقتی مینوازم خودم رو در موسیقی گم میکنم و همیشه آرامم می کنه و عزت نفس پایینم رو ازم دور میکنه.
یکی از چیزهایی که میدونم به خوبی انجام میدم ساختن موسیقی و نوشتن اشعاره.
اون گفت: «حتما من کمی آواز میخونم. من عالی نیستم، اما به هر حال دوست دارم این کار رو انجام بدم. اگه این کار باعث درد گرفتمت گوشت شه، قول میدم بس کنم.»
معلوم شد که در واقع صدای شگفت انگیزی داره و وقتی پشت میز پیک نیک نشستیم،
و من بعضی از آهنگ های محبوب مورد علاقه ش رو می نواختم و با هم آواز می خوندیم،
خجالتی بودنم شروع به محو شدن کرد. سعی کردم بهش خیره نشم، اما کار سختی بود.
یکی از زیباترین دخترانی بود که تا به حال دیده ام و این واقعیت که هر دوی ما به موسیقی علاقه داریم یک موهبت شگفت انگیز بود که انتظارش رو نداشتم.