رمان عشق در اغما نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۵۴۸
خلاصه رمان : شروعی از پایان، حکایتی از پایان دو سال زندگی مشترک، پایان عشق و عاشقی، پایان دل دادگی و دل باختگی است. ولی هر پایانی با آغازی هم همراه هست، زندگی دو نیم شده که یک نیمه زندگی احد و مشغله هایش و آینده مبهمی که برایش رقم زده شده و نیم دیگر معصومه و آرزوهایش و دست به زانو بلند شدن برای ساختن آینده اش می شود. دست خالی ولی با دلی پر امید و آرزو آینده را ساخت. حتی می توان منتظر شد بر سر عشق. عشق به اغما رفته تا دوباره شاید که شعله ور شود. شاید اما…
قسمتی از داستان رمان عشق در اغما
روز بعد برای پیگیری کارهای شکایت و تکمیل پرونده علیرغم خستگی زیاد و دو شب بی خوابی پی در پی مجبور شد به دادگستری برود ؛
تا ظهر خبری هم از احد نبود و معصومه خسته تر از آن بود که بعد از ظهر را دفتر بماند؛
از نرگس خواست که قرار بعد از ظهر را هم کنسل کند. باید به خانه بر گشت تا لااقل با شیرین حرف بزند و از او کمک بگیرد.
آماده شد و کیفش را برداشت همزمان نرگس در را با تقه آرام باز کرد: خانمی می خواد تو رو ببینه.
معصومه با سر درد شدید ناشی از خستگی و بی خوابی گفت: بزار برای شنبه من فردا هم نیستم و خونه استراحت میکنم.
نرگس در را بست و پشت به در با صدای آرامی گفت: معصوم، خانم خلیلی اصرار داره تو رو ببینه.
اسم خلیلی هوشیارش کرد و به نرگس خیره شد که نرگس با پایین آوردن سر تایید کرد درست شنیده.
مگر چاره ای هم داشت قرار بود یکی از قوم و خویش شوهرش را ببیند، شاید یکی از خواهرهایش بود،
احتمالا هم خواهر بزرگتری که قبلا همراه مادرشان دیده بود.
به صندلی تکیه داد و گفت: برام یه مسکن پیدا کن سرم داره میترکه. لطفا ده دقیقه دیگه بفرستش داخل.
با باز شدن در زن جوان چادری وارد شد که با تصوری که از خواهرهای احد در همان حد یکباره دیدن که در ذهنش داشت نمی خواند…