رمان عطر خیال نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : 932
خلاصه رمان : ترانه در نوجوانی به بامداد مرد جوان همسایه شان دل می بندد؛ وکیل جوانی که بعد از مرگ مشکوک پدرش سرپرست خانوادهاش است. سالها گذشت و با اینکه ترانه رسیدن به بامداد را بعید میداند ولی احساسش به او نابتر و بزرگتر میشود…
تا جایی که تمام روح و قلبش با عشق پنهان او پر میشود. درست در بزنگاه زندگی و در تنگنای اصرار مادرش برای ازدواج با پسر دوستش، با خواستگاری ناگهانی بامداد و دلیل پنهانش مواجه میشود و این آغاز ماجراست…
قسمتی از داستان رمان عطر خیال
شما من رو نمیفهمید، فقط ادعای دوستیتون میشه !به پله ها رسیده بودیم ، لحظه ای مکث کرد و بعد با آرامش و مهربانی
همیشگی اش که شبیه مادرها بود گفت…
راست میگی قربونت، من یکی که تو رو نمیفهمم . فقط اینو میفهمم دو دقیقه دیر برسی چیزی نمیشه ، به جاش یه چیزی بمال به اون لبهات از
بس امروز سر کلاس حرص خوردی سفید شده ….حالا که انقدر خدا ، پیغمبر رو با دعاهامون کلافه کردیم که خدا زده پس کله اش پشیمون نشه از ترس در بره .
دلواپس انگشتم را روی لبهایم کشیدم . وای من هیچی با خودم نیاوردم. دستم را کشید و من را سمت سرویس بهداشتی طبقه ی دوم برد .
بیا من همراهم دارم. در را برایم باز کرد و من کمی با شتاب وارد سرویس شدم . مستانه پشت سرم وارد شد .
خنده اش را به سختی کنترل کرده بود . زیپ کیفش را
کشید و با کمی گشتن رژ مایع و مداد مشکی ازش را سمتم گرفت و به من که منتظر و کمی متعجب نگاهش میکردم گفت…
اونجوری که تو پریدی تو سرویس هر کی دیدت با خودش فکر کرد حتما مشکل داری.
مداد و رژ را از دستش گرفتم و توی آینه ی سرویس به خودم نگاه کردم . مستانه حق داشت صورتم بیرنگ تر از همیشه بود…