رمان علقه نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۷۲۹
خلاصه رمان : علقه داستان زنی به نام رخشید است که زندگی عاشقانهای با همسرش دارد، در همین زمان، فیلمی از بودن او با به مردی از راه میرسد که زندگیاش را دگرگون میکند.
قسمتی از داستان رمان علقه
در آپارتمان باز بود نیمه باز شبیه حالتی که انگار کسی با عجله وارد خانه می شود در را هل میدهد به امید بسته شدن؛ اما…
وارد سالن شدم صدای پاشنهی کفشم تنها ریتم یکنواخت توی لابی بود.
جلوی در خانه ام که ایستادم صداهایی از لای در بیرون زدند.
شبیه یک خاطره ای کهنه که تا برگشتن من انتظار کشیده بود تا خودنمایی کند.
نفس عمیقی از بینی ام کشیدم کلیدهایم را تحویل محمد نداده بودم امروز باید توی همین جا جا می گذاشتمشان…
حالا اینها بی ربط ترین اشیایی بودند که در جیب من جولان میدادند.
کلید را توی قفل انداختم صدای جیغ زنی بلند شد. صدا غریبه نبود. صدای خودم بود که خاطره اش توی در ماندگار شده و حالا به خودم برگشته بود.
کلید را توی قفل چرخاندم در قفل نبود. با یک نیم چرخ کلید قفل باز شد.
در را هل دادم دستگیره که به دیوار راهرو خورد، کاملا باز شدن در را گواهی میداد.
یک قدم جلو رفتم در را گرفتم و پشت سرم بستمش.
کفش هایم را درآوردم ناخودآگاه نگاهم سمت جاکفشی چرخید دمپایی های مورد علاقه ام مثل همیشه روی جاکفشی بود.
انگار هیچ چیز توی این خانه عوض نشده بود.
نگاه از دمپایی ها گرفتم و با پای برهنه شروع کردم به قدم برداشتن روی سرامیک خنک…
شاید این خانه میل به عوض شدن نداشت؛ اما من مقابل تمام حس هایی که با آمدنم به این خانه به سمتم هجوم آورده بودند مقابله میکردم.
حتی وقتی محمد را گوشهی هال دیدم؛ در حالی که به دیوار تکیه داده و با نگاهی پر از دلتنگی به صورتم خیره شده بود.
آنقدر با اشک پلک زدم تا کم کم تصور خیالی اش محو شود و از بین برود.
ولی هنوز این یکی تمام نشده بود تصویری دیگر، تصویری از روزهای از دست رفته مقابل چشم هایم جان می گرفت هر نقطه از این خانه…