نودهشتیا
مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور
نودهشتیا
پست های ویژه

دانلود رمان غیاث به قلم با لینک مستقیم

رمان غیاث نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۲۴۵۴

خلاصه رمان : من غیاثم! غیاثِ ساعی! بوکسور زیر زمینی ۳۰ ساله‌ای که یه شب از سر گیجی با یه دختر کوچولوی ۱۹ ساله هم اتاق میشم! منی که از جنس مونث فراریم واسه آزار دادن اون دختر بچه دست به هر کاری میزنم ولی حواسم نیست که دل و ایمونم بند اون دوتا چشم مشکی رنگش شده! اینو زمانی می‌فهمم که دختر کوچولویی که با دستای خودم بزرگش کردم، با بچه ای که از من تو شکمش داره ترکم می‌کنه و…

قسمتی از داستان رمان غیاث

[مليسا] داراب ترسیده بود‌‌. رنگ رخش به گچ دیوار شباهت داشت و مدام از این سمت خانه به آن سمت می‌رفت.

جز من و غزال و داراب کس دیگری در خانه نبود و خانم جان صبح زود به روضه‌ی همسایه رفته بود!

-غزال کلید این صندوق لامذهب کجاست؟

صدای فریاد داراب شانه هر دو نفرمان را به بالا پراند. تا به حال این روی داراب را ندیده بودم.

غزاله هم درست مانند من از دادِ داراب شوکه شده بود که ترسیده از جا برخواست و گفت: كلید واسه چی داداش؟

نبض وحشتناک شقیقه هایش از همین فاصله می‌دیدم.

چشم هایش به رنگ خون در آمده بود و ارواره های لرزانش را محکم روی هم فشرده و گفت:

– خانم جان کلید اینو کجا گذاشته میگم؟ لابد میخوام به یه زخمی بزنمش!

شور به دلم افتاده بود و از جا بلند شدم یک قدم به سمتش برداشته و گفتم: چیزی شده اقا داراب؟

خیره ام شد و لب هایش لرزید گویی برای گفتن جمله اش تردید داشت و با این حال گفت: یه چیزی میگم هول نکن زن داداش.

خواستم سر تکان بدهم و به او اطمینان خاطر بدهم تا حرفش را بزند ولی قبل از من با عجله گفت: داداشو بردن بیمارستان!

صدای جیغ وحشتناک غزاله و پشت بند آن داد بلندش مرا آگاه کرد که گوش هایم درست شنیده اند!

_یا فاطمه زهرا چیشده داداش؟

نگاه داراب به من بود و نگاه من لب های او! غیاث راهی بیمارستان شده بود؟

دلم وحشتناک به شور افتاده بود و برای نیفتادنم به ناچار بازوی غزاله را چنگ زده و …

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
من غیاثم! غیاثِ ساعی! بوکسور زیر زمینی ۳۰ ساله‌ای که یه شب از سر گیجی با یه دختر کوچولوی ۱۹ ساله هم اتاق میشم! منی که از جنس مونث فراریم واسه آزار دادن اون دختر بچه دست به هر کاری میزنم ولی حواسم نیست که دل و ایمونم بند اون دوتا چشم مشکی رنگش شده! اینو زمانی می‌فهمم که دختر کوچولویی که با دستای خودم بزرگش کردم، با بچه ای که از من تو شکمش داره ترکم می‌کنه و...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    غیاث
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    رایکا
  • ویراستار
    نودوهشتیا
  • صفحات
    ۲۴۵۴
  • حجم
    ۷/۱ مگابایت
خرید کتاب
27,400 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
دیگر نوشته های
کامنت ها

ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
سایت نودهشتیا، کانال اصلی سایت دانلود رمان 98ia است که مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور و رایگان می باشد
آمار سایت
  • 596 نوشته
  • 588 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.