نودهشتیا
مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور
نودهشتیا
پست های ویژه

دانلود رمان ماهرخ به قلم ریحانه نیاکام با لینک مستقیم

رمان ماهرخ نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۲۵۷۸

خلاصه رمان : -من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم… ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد… دخترک عاصی از نگاه مرد، با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین…! مرد نفس سنگینش را بیرون داد… گفتنش کمی سخت بود اما باید می گفت… این به نفع هر دو بود… حداقل بیشتر به نفع دخترک رو به رویش بود. با جدیتی که جزو جدا نشدنی شخصیتش بود، برخلاف اعتقاداتش، اجبارا چشم تو چشم دخترک با مکث گفت: دکتر معالج مهگل رو میارم و در عوضش… زنم شو…!!!

قسمتی از داستان رمان ماهرخ

ماهرخ وارد شرکت شد.

این شرکت بزرگ و چند طبقه برای حاج شهریار شهسواری بود که تاجر همه چیز بود…

هر چیزی که پول درونش باشد، او هم روی آن سرمایه گذاری می کرد ولی عمده کارش طراحی و فروش جواهرات بود…!!!

وارد طبقه آخر شد جایی که اتاق مدیریت حاج شهریار آنجا قرار داشت.

راه رفتنش با ان قد بلند و ظریف که خرامان خرامان می‌رفت زیادی توی چشم بود.

لباس پوشیدنش هم که دیگر هیچ…

حال مانتو بلند تا پایین پایش پوشیده بود ولی تیشرت کوتاه و شلوار پاره اش را کجای دل شهریار می‌خواست بگذارد، خدا داند…؟!

با منشی هماهنگی کرد و وارد اتاق شهریار شد.

شهریار پشت پنجره منتظرش بود که با صدای قدم هایش برگشت و دخترک را زیباتر از هر وقت دیگری دید.

دلش لرزید. این همه زیبایی فقط برای خودش بود اما امان از لباس پوشیدنی که این زیبایی ها را چند برابر می‌کرد…

نفس گرفت و نخواست اوقات تلخ دخترک را تلخ تر کند.

ماهرخ رو به رویش ایستاد. دیگر نتوانست محکم باشد. انگار تازگی ها در کنار شهریار آدم دیگری می‌شد…؟۱

اشکش چکید: مهراد داره مهگل رو هم اذیت می‌کنه…

شهریار جلو رفت: دست روی بازویش گذاشت و دخترک را به یکباره سمت خود کشید …

-هيش… آروم باش، نمی‌زارم همچین غلطی بکنه…

اشک های ماهرخ شدت گرفتند. كيفش رها شد و با دستانش دستان مرد را گرفت.

بغض آلود گفت: مهراد یه حیوونه… نمی‌خوام مثل من اذیت بشه… شهریار مهگل رو بیار پیش خودم… یا از اون حیوون دورش کن… ازت خواهش می‌کنم…!!!

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
-من می تونم اون دکتری که دنبالشی رو بیارم تا خواهرت رو عمل کنه و در عوض تو هم... ماهرخ با تعجب نگاه مرد رو به رویش کرد که نگاهش در صورت دخترک چرخی خورد... دخترک عاصی از نگاه مرد، با حرص گفت: لطفا حرفتون رو کامل کنین...! مرد نفس سنگینش را بیرون داد... گفتنش کمی سخت بود اما باید می گفت... این به نفع هر دو بود... حداقل بیشتر به نفع دخترک رو به رویش بود. با جدیتی که جزو جدا نشدنی شخصیتش بود، برخلاف اعتقاداتش، اجبارا چشم تو چشم دخترک با مکث گفت: دکتر معالج مهگل رو میارم و در عوضش... زنم شو...!!!
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    ماهرخ
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    ریحانه نیاکام
  • ویراستار
    نودوهشتیا
  • صفحات
    ۲۵۷۸
  • حجم
    ۳/۲ مگابایت
خرید کتاب
25,800 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
کامنت ها

ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
سایت نودهشتیا، کانال اصلی سایت دانلود رمان 98ia است که مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور و رایگان می باشد
آمار سایت
  • 596 نوشته
  • 588 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.