رمان مگس نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، طنز
تعداد صفحات : ۵۹۵
خلاصه رمان : یه پسر نابغه شیطون داریم به اسم ساتیار، طبق محاسباتش از طریق فرمول هاش به این نتیجه رسیده که پانیذ دختر دست و پا چلفتی دانشگاه مخرج مشترکش باهاش میشه: «بی نهایت» در نتیجه پانیذ باید مال اون باشه. اولش به زور وسط دانشگاه ماچش می کنه تا نامزد دختره رو دک کنه. بعد می دزدتش و….
قسمتی از داستان رمان مگس
موبایلم زنگ خورد. منتظر بودم مهشید دوستم باشه. شانس من امروز برای انتخاب واحد نیومده بود. شماره ناشناس بود: بله بفرمایید!
هیشکی سلام عشقم رسیدی؟وای خدای من اینکه همون پسرست؟ گوشی از دستم افتاد. بابام نگاه پرسشگری بهم کرد: کیه اینطوری رنگت پرید؟ -هیشکی.
تلفن رو خاموش کردم ولی دوباره زنگ زد. چند باری رد تماس کردم ولی ول کن نبود. بابام خم شد جلوم گوشی رو ازم گرفت گفت: بده من عزیزم حلش میکنم.
تلفن رو زد روی پخش:تو کی هستی؟ منتظر بودم هرچی از دهنش در میاد به اون عوضی بگه ولی به جاش صداشو زنونه کرد گفت: الو عشقم!
برگشت سمت من آروم بهم گفت: یه کم بزرگ شو. چشم و گوش بسته بودن خوب نیست. عزیزم کی میای دوباره ماچم کنی؟ گوشی رو بده به پانیذ.
-وای چه خشن ؟ من از مردای خش خیلی خوشم میاد. یه جوری میشم اصلا ناجور میشم تو کی هستی؟ مردی؟ نکنه اون راننده آژانسشی؟
عشقم چاق دوست نداری؟ لاغر میشم برات عشقم راننده هم میشم برات. خواننده هم میشم برات تو فقط چون بخواه کیه که بده؟
چرت نگو گوشی رو به بانید ببینم! لابد اون دختر گامبو ایکبیریه ای که همش دور و بر دوست دختر من می پلکه؟
میگم گوشی رو بده به پانیذ اعصاب ندارم ها… جون بخورمت جیگر. بی اعصاب میشی چقدر جذاب میشی سوختم لامصب.
گوشی رو میدی به پائید یا الان بیام در خونشون؟ -بیا عزیزم. دارم برات حاضر میشم. اصلا بیا خودمو بگیر. -اومدم. گوشی رو قطع کرد.