رمان نه سیاه بود نه سفید نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، انتقامی
تعداد صفحات : ۹۵۵
خلاصه رمان : دختری از جنس حریر… نرم و نازک… دختری حساس و لطیف… دختری ساده و مهربان… عاشق نمی شود اما وقتی که میشود زندگی اش در عرض ثانیه ای کن فیکون می شود بوسیله دستان مردی که به بهانه عاشقی جانش را میستاند.. تاوان میدهد.. تاوان خیانت مادر.. دردها و غصه ها رو تنها برای خود میخرد تا خانواده اش از هم نپاشد… انگ بدی را به جان میخرد تنها برای خراب نشدن آینده برادر.. دخترک نرم و نازک به فکر همه است الا خودش…
قسمتی از داستان رمان نه سیاه بود نه سفید
با بوی بدی که وارد ریه هام شد چشمامو باز کردم…
چشمام درد می کردن و می سوختن… فضای کلبه پر بود از دود…
به خودم نگاه کردم و باعث شد چشمام از اشک پر بشه و چونه ام به طرز فجیهی بلرزه، خدایا من با خودم چیکار کردم؟
دود باعث شد به سرفه بیوفتم و سرفه هام باعث شد درد زیر دلم نفسم و قطع کنه.
با ترس به مردی نگاه کردم که روی تخت نشسته بود و به تاجش تکیه داده بود و تند تند سیگار می کشید و باسیگار قبلی سیگار بعدی رو روشن می کرد.
نگاهش به دیوار روبه روش بود و چشم ازش نمی گرفت. این امیرحسام!!!
گفته بود هیچ وقت تاحالا سیگار نکشیده!! خدایا این واقعاً امیرحسام؟!
چطور تونست دیشب با من این کارو بکنه رفتار بی رحمانش باعث شد از هوش برم و ای کاش هیچ وقت بهوش نمیومدم.
با غم پشت بهش خوابیدم و به ملحفه چنگ زدم و آروم اشک ریختم….
دود سیگار حالم و بد و بدتر می کرد… کم کم صدای گریه ام بلند شد و زجه هام اوج گرفت….
خدایا غلط کردم… دیر بود، خیلی دیر بود برای این حرف.
نزدیک خودم احساسش کردم و از ترس چشمامو روی هم فشار دادم…
فاصله ای بین صورتش و گوشم باقی نذاشت و بالحن وحشتناکی زمزمه کرد: تولد نوزده سالگیت مبارک عشق من.
از ترس لبم و گزیدم که درد بدی توی لبم احساس کردم …