رمان های نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : تخیلی، ترسناک
تعداد صفحات : 278
خلاصه رمان : دختری به اسم نازنین که برای احضار جن پا به یک خونه خرابه میزاره و یه جا نازنین دچار اشتباه میشه و همین باعث میشه یه سری موجودات بهش یه پیشنهادی بدن که اونم مجبوره قبول کنه غافل از این که نمیدونه چه بلایی میخواد سرش بیاد .اما یه جنی به اسم (هایHAY) و دوستانش به کمکش میرن و ….
قسمتی از داستان رمان های
بعد حالت مظلومانه ای گرفتو گفت : آرمان: داداشم تو اتاق عمله و شما دارین از ما باز جویی می کنید؟
دکتره هنگ کرده بود بدبخت و نمی تونست باور کنه از یه طرفی هم آرمان داشت ادای گریه کردن در می آورد و جلوی صورتشو گرفته بود.
که دکتر نبینه که دکتره گفت: خیلی خب ! باشه هر وقت کارمون تموم شد بهتون خبر میدیم…
اینو گفتو رفت تو اتاق عمل ! آرمان دست از ادا بازی برداشت و گفت :
آرمان: عجب دکتر خشک و نچسبی حیف داداشم که داره زیر دست این و همکاراش بخیه می خوره !!
_هی پسر مثل این که اصلا ناراحت نیستی داداشت تو اتاق عمله ها…!!
آرمان: ناراحتم ولی میدونم که طوریش نمیشه. همش تقصیر خودش بود که گفت بریم اونجا،
وگرنه الان باید تو خونه تلویزیون نگاه می کردیم! والا .!
خندیدمو گفتم: ولی از طرفم واست بد نشد ها. شماره دادی ….
آرمان : آها. آره زنگ بزنی باشه؟
_باشه اگه لازم شد میزنم. من باید برم پیش مامانم. خدافظ.
آرمان: خدافظ …
به سمت اتاقی که نگار اونجا بود رفتم. چون مامانم بهم اس ام اس کرده بود که اتاقش کجاست.
تو دلم هم به آرمان خندیدم داداشش بیمارستانه و زخمی شده اون اینجوری شماره میده.
رسیدم به اتاقو رفتم داخل.
_سلام خوب هستید؟ نگار خوب شد؟ حالش بهتره؟
_سلام. آره الان میخوایم بریم خونه. سرمش هم تمومه.
مامان: گفتم نیا، ببین این همه راه اومدی الکی.
رفتم بالاسر نگار و گفتم: حالا که اومدم. خوبی؟
نگار: آره، بهترم .
لبخندی زدمو کمک کردم نگار از روی تخت بلند شه …
