رمان هشت متری نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۲۸۶۴
خلاصه رمان : داستان، با ورودِ خانوادهای جدید به محله آغاز میشود؛ خانوادهای که دنیایی از تفاوتها و تضادها را با خود به هشتمتری آوردهاند. “ایمان امیری”، یکی از تازه واردین است که آیدا از همان برخوردِ اول، برچسب “بیاعصاب” رویش میزند؛ پسری که نیامده، زندگی اعضای محله و خصوصاً خانوادهی آیدا را به چالش میکشد و درگیر و دار این برخوردها، ماجراهایی پیش میآیند که آیدا را بدجوری به زندگیِ “بیاعصاب” گره میزنند…
قسمتی از داستان رمان هشت متری
دو-سه ساعت خواب بی وقفه و بی دردسر، از من آیدای دیگری ساخته بود؛ پرانرژی بودم و پُرایده، شاد، و البته توی عالم دیگر!
خواب عجیبی دیده بودم؛ یا بهتر است بگویم خواب شیرین عجیبی دیده بودم و نکته ی عجیبتر ماجرا،
آنجا بود که بی اعصاب به خواب هایم هم راه پیدا کرده بود!
هوا داشت رو به تاریکی می رفت ایلناز هنوز برنگشته بود و بابا برای نماز مغرب به مسجد رفته بود.
مامان داشت به مخاطب تلفنی اش که نمی دانستم کیست، یک بند می گفت “عزیز اولاسان.
غلام توی کوچه عربده می کشید و به بچه ها می گفت بازی را تمام کنند و بروند به خانه هایشان تا او بتواند کپه ی مرگش را بگذارد که صبح باید برود دنبال یک لقمه نان حلال!
و من، وسط تمام این روزمرگی های تکراری داشتم ظرف ها را آب می کشیدم و کم مانده بود که رقصم بگیرد!
هنوز هم پی نبرده بودم که چه چیزی آنطور شاد کرده بود مرا!
در زندگی صدبار خوب خوابیده بودم صدها بار گوجه بادمجان خوشمزه خورده بودم!
و در کل تمام خوشی های آن روز را بارها و بارها تجربه کرده بودم.
اما جنس شادی آن روزم فرق داشت با شادی های همیشگی؛ جنسی که برایم ناشناخته بود!