رمان همه زخم های من از عشق است نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۴۳۳
خلاصه رمان : رها از جانان خداحافظی کرد و گوشی کرم رنگ را سرجایش میگذاشت که صدای همسرش را شنید که با خنده میگفت: غمت نباشه من عاشقتم. رها منتظر ماند تا حرف های عشقش تمام بشود و بعد با خوشحالی تماس تلفنی را قطع کرد و مشغول مرتب کردن صفحه میز کارش شد. همچنان گرم تمیز کردن بود که بیاختیار آهی از دلش بیرون جهید.
قسمتی از داستان رمان همه زخم های من از عشق است
آنقدر تغلا کردم که دستانش خسته شد و به اجبار مرا زمین گذاشت.
نای ایستادن روی پاهایم را نداشتم زانوهایم سست شده بودند و تحمل وزنم را نداشت.
کف زمین ولو شدم به طرفم برگشت اوضاع و احوال او هم بد بد بود.
ملودی صدایش غم در جان آدم میریخت، لبانش سیاه شده بود و از شدت سیاهی به سبز تیره میماند.
او هم فشار و استرس زیادی تحمل میکرد. کنار دستم قرار گرفت و با خیره به تمایشم نشست.
آرام لب زد: (احبك اكثر اتساعاً من رویا عینیک) دوستت دارم بیشتر از وسعت چشمانت.
با حرفش عصبانیتم صد چندان شد. عصبی و با غیظ گفتم:
چرا داری دنبالم میایی چرا ولم نمیکنی؟ چی از جونم میخوایی رسوای عالم کردی خیالت راحت نشده هنوز؟
غمگین بود و صدایش پر ملال بود. هیچ نفسی در نبود اما حرصی نالید.
_دیگه خسته شدم ازت. خسته ام کردی تو هم بخوایی دیگه من نمیخوام بریدم از تو اگه یه ذره تا حالا بهت امید داشتم اونو هم امروز از دست دادم.
حرف هایش بر شدت گریه هام اضافه کرد. دست بر خواهش بردم در حالی که دردهای دنیا تا مغز استخوانم هم کارگر شده بود.
_خواهش میکنم برو؛ بذار به زندگی که دوستش دارم برسم تا تو اینجا باشی آقاجون دست بردار نیست،
مگه همین دیروز نمیگفتی که دست خیالم را میگیری و از این شهر و دیار کوچ میکنی؟
یعنی دورغ میگفتی همش میخواستی بهم زخم زبان بزنی؟
تو موفق شدی تو پیروز میدون شدی. اما ازت عاجزانه خواهش میکنم برو از خیال من بگذر دیگه چقدر میخوای عذابم بدی بسه دیگه …