رمان هیچکس اینجا گم نمیشود نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، معمایی
تعداد صفحات : 1331
خلاصه رمان : نیلگون سال ها تلاش کرده تا عشق سال های نوجوانی و جوانی اش را فراموش کند اما یک حادثه آن دو را بعد از هفت سال دوباره بر سر راه هم قرار می دهد و اینبار نیلگون تلاش می کند به خاطر اثبات عاشقی و از طرفی شرایط سخت به وجود آمده در راه پر پیچ و خم حق خواهی با وی هم دست شود؛ راهی که بی شک خالی از خطر و هیجان نیست!
قسمتی از داستان رمان هیچکس اینجا گم نمیشود
فقط من مانده ام و مرد قدبلند مشکی پوش که پشت به من، همچنان تابلوها را با تاخیر رصد میکند.
مکثش روی نقاشی ها نشان میدهد که او لابد چیزی از
هیچکس اینجا گم هنر سرش میشود.
مقابل تابلوی ممنوعه ام ایستاده. تابلوی نمیشود… همان که از ته دل دعا میکنم فروخته شود و بخشی از من و خاطرات خاک گرفته ام را با خودش ببرد.
تابلوی مردی که با چمدانی در دست در میان برف و سرمای زمستان میرود که برود… مرد قد بلندی با پاهای کشیده و بلند… مرد لاغر سالهای دور…
در تیرگی های تابلو تشخیص موهای به رنگ شبش خیلی ممکن نیست، ولی خاطره های پر رنگ این مغز مریض یادم می آورد…
روزی که رفت موهایش تا نزدیک گوشش میرسید. هربار مدیر آموزشگاه عاجزانه درخواست میکرد تا کمی موهایش را کوتاه کند و شبیه معلم های دیگر…
با ظاهری معقول در کلاس های دخترانه حاضر شود اما او کی به حرف کسی گوش داده بود که بار دومش باشد؟
همیشه حرف حرف خودش بود و بس. کنار تابلوی میدان نقش جهان استاد می ایستم و به این فکر میکنم که چقدر
مکث مرد جوان مقابل تابلوی ممنوعه طولانی شده.
دستی به یقه ی مشکی کت بلندم میکشم و روی شلوار مرتبش میکنم. شال نازک مشکی ام را روی موهای…