رمان پرونده ناتمام نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، پلیسی، معمایی
تعداد صفحات : ۱۸۹۰
خلاصه رمان : گرشا؛ سرگرد کارکُشتهایه که ۵ سال پیش همسرش الیسا اونو برای پیشرفت در ورزش و کسب مدال قهرمانی، ترک کرده و به آمریکا رفته.. ولی عشقشون بهم، باعث شده همچنان بهم متعهد باشن و حرفی از طلاق نزنن.. حالا بعد از ۵ سال، گرشا برای کشف باند قاچاق دارو، بعنوان سرمایه دار وارد هلدینگ شرکت های دارویی شده.. در صورتیکه خودش برای درمان خواهرزاده اش محتاج داروست.. همین احتیاج باعث میشه گرشا به الیسا زنگ بزنه و …
قسمتی از داستان رمان پرونده ناتمام
صدای آیفون برخاست بادیدن دامون در را زد. از روزی که آمده بود مدام بیمارستان کنار مادرش بود.
در حال رفتن سمت اتاق خطاب به آیشن، جواب سؤال مادرش را هم را داد:
آیشن جان، ناهارو زودتر آماده کن دامون اومد. شاید بخواد زودتر از زمان ملاقات برگرده.
آیشن تیز برخاست ثمانه نیز دنبالش وارد آشپزخانه شد. رابطه اش با خواهر شوهر کوچکتر بهتر از بقیه بود.
احساس میکرد دیگران طور خاصی نگاهش میکنند. مخصوصا مادر یاشار
در حال آماده کردن ظروف ناهار آهسته کنار گوش آیشن
گفت: مامانت چقد بد منو برانداز میکنه. چیزی شده؟
آیشن آرام جواب داد: ببین داداشمو چکار کردی مامانم داره بد نگات میکنه.
ثمانه سرش را عقب کشید؛ -وا، هیچی!
اخمی بین ابروهای بلند و قشنگش انداخت: نکنه یاشار چیزی از من پیش مامانت گفته!
با اینکه ایران پیش او هم درد و دل کرده و از حرف های یاشار گفته بود، شانه اش را بالا انداخت:
-چه میدونم بشین فک کن ببین مگه کاری کردی؟
به ثمانه برخورد اخم دیگر از صورتش نرفت. در حال انجام کارش گفت: احتیاجی به فک کردن نیست حتما آقا کم توجهی های خودشم انداخته گردن من.
اولین باری بود که آیشن این حرف را از ثمانه میشنید. سمت او برگشت سوالی بپرسد که دامون رسید.
احوالپرسی و سروصدای دامون اجازه نمیداد صدا به صدا برسد گل نسا هم همراهش بود.
بعد از سلام و علیک وارد اتاق شد دوشی بگیرد تا دوباره به بیمارستان برگردد.
خستگی از صورتش میبارید از روز اول کنار شورانگیز ماند.
فقط شبها که اجازه نمیدادند دو نفر کنار بیمار بماند، به خانه میآمد والا در خانه نمیماند مگر کسی به هوای اسم اليسا به او متلک بیندازد.
کاملا معلوم بود فراریست دامون به عشق سلنا و آینا کنارشان ماند و با آنها مشغول شد.
قسم راستش و به عشق دختربچه ها، درسا بود.
-دو دقه بشین ببینم چه خبره دامون!