رمان ژینو نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی، روانشناسی
تعداد صفحات : ۶۳۸
خلاصه رمان :
یاحا، موزیسین و استاد موسیقی جذابیه که کاملا بیپروا و بدون ترس از حرف مردم زندگی میکنه و یه روز با دیدن ژینو، دانشجوی طراحی لباس جلوی دانشگاه، همه چی عوض میشه… یاحا هر شب خواب ژینو و خودش رو میبینه در حالی که فضای خوابش انگار زمان قاجاره و همه چی به یه کابوس وحشتناک ختم میشه! حتی بهترین روانشناس ها هم نمیتونن یاحا رو از شر اون کابوسهای عجیب نجات بدن تا اینکه ژینو برای فرار از یه ازدواجِ از پیش تعیین شده و واسه نجات جونش، طی شرایطی به یاحا پناه میبره و همخونهی استاد دانشگاهی میشه که در اون درس میخونه! کم کم پرده از رازهای پشت اون کابوسها برداشته میشه …
قسمتی از داستان رمان ژینو
منتظر مانده بود تا او برگردد مثل تمام این روزها که منتظر میماند و مراقبش بود مثل تمام روزهایی که پناهش شده بود.
تکیه داده به موتورش با فاصله از در پشتی دانشگاه ایستاده بود و هر از گاهی به ساعت مچی اش نگاه میکرد.
به همان ساعتی که سالها قبل برادر نوجوانش با پس انداز یک سالش خریده بود نمیتوانست انکار کند…
دلتنگ خواهر و برادر کوچکش بود! در هفت سالی که از خانه رفته بود، حتی یک بار هم آن دو را ندیده بود.
یاحا میدانست که خانواده اش او را لکهی ننگ میدانند. لکه ای که باید پاک شود…
او همیشه با خواهر و برادرش ارتباط خوبی داشت با یاسمین و ياسين…
نتوانسته بودند ببیند، پدرش حتی نتوانسته بود دلخوشی حضور آن دو در زندگی یاحا را ببیند… و مادرش… مادرش کجا بود؟
مگر مادرها طاقت دوری از جگرگوشه داشتند؟ مگر یاحا جگر گوشه اش نبود؟ چطور از یک جایی به بعد دیگر حتی تماس هم نگرفت؟
نگاه دیگری به ساعتش انداخت و لبخند تلخی روی لب هایش نقش بست.
آن ساعت یادگار روزهایی بود که حداقل از سمت دو نفر بی منت دوست داشته میشد خواهر و برادرش…
نفسش را سنگین تر از همیشه بیرون فرستاد و نگاهی به آسمان انداخت ابری و گرفته بود. انگار که میخواست باران ببارد.
از روزی که پدربزرگ ژینو در دانشگاه جنجال به پا کرده بود یاحا دخترک را مقابل در پشتی دانشگاه پیاده میکرد تا خطر کمتری تهدیدش کند.
آخرین امتحان بود و فقط اگر همین امروز هم همه چیز به خوبی میگذشت، میتوانست پس از مدت ها یک نفس راحت بکشد …