رمان کاش من صدات بودم نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۷۶۱
خلاصه رمان :
آیسو که به خاطر بدهی مادرش مجبور به کار توی یه شرکت با قرارداد یکسالهی بدون حقوق شده بود عاشق رئیس جذاب و مرموزش میشه که از قضا مدلینگم هست، اما اون از ترکیه میره و دخترمون مونده و یه پیشنهاد نامزدی با رئیس جدید اون شرکت که پسر پولدارترین خانوادهی ترکیهست و بین دوستاش به شوگرددی معروفه! اما قصه اینجا تموم نمیشه چون این شروع یه داستان عاشقانه نیست و این وسط رازای زیادی وجود داره، یه زن از گذشتهی اون مرد، رازی که مادر آیسو یه عمر پنهون کرده، روابطی مبهم و …
قسمتی از داستان رمان کاش من صدات بودم
دستم رو از دست مرت کشیدم بیرون و ترجیح دادم از این جو خارج شم، من این زینب رو چیکار کنم؟
مرت دنبالم میومد ولی صبر نکردم دکمهی آسانسور رو زدم ولی قبل از بسته شدن مرت هم سوار شد.
نفسم رو دادم بیرون، تا رسیدن آسانسور حرفی بینمون رد و بدل نشد داشتم میرفتم.
– ديشب کجا بودی؟
نگاهش کردم: الان مشکلت فقط همینه که من دیشب کجا بودم؟ به تو که بد نمیگذره توی همین پنج دقیقه دو نفر بوسیدنت خوبه نه؟
-آیسو مسخره بازی درنیار.
– تو دیشب با زینب چه غلطی میکردی؟
– به تو چه؟
– خوبه پس به توام مربوط نیست کجا بودم و چیکار میکردم گفتم که به زودی از خونهی کوفتیت میرم.
– با این نمایش جلو خبرنگارا دیگه هیجا نمیتونی بری!
-خوبه پس توام توی اون خونه به عوضی بازیات با زینب ادامه نمیدی.
-خیلی بچه ای! بين من و اون هیچ اتفاقی نیفتاده اگه قبل این سناریو چیدنا یکم دقت میکردی اون یه اتاق دیگه خوابیده.
به روی خودم نیاوردم ولی خوشحال شدم میشه یکم امید داشت که این رو از زینب دور کرد. پس همش نقشه های خودشه که منو دیوونه کنه اما زينب جوون كور خوندی، تموم شد!
رفتم نزدیکتر: از این به بعد معشوقه تو یه جا دیگه ببر باهاش خوش بگذرون!
بازوم رو گرفت.
-آيسو!
-چیه؟ دروغه؟ برداشتی آوردیش توی خونه و همیشه بهش اجازه میدی هر جوری دلش میخواد رفتار کنه.
همون لحظه ایپک اومد و بهش گفت که پدرش اومده اونجا مرت چیزی بهم نگفت و رفت با پدرش صحبت کنه.
رفتم به کارهام برسم، میدونم چی میخواد بهش بگه!