رمان اعدام یا انتقام نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، غمگین، همخونه ای
تعداد صفحات : 1236
خلاصه رمان : ابتدای داستان در مورد دو زوج ، دو زوجی که هر کدوم عاشق همسرشون هستن ! ولی با یه تصادف ، همسر یکی از این زوج ها از بین میره و اون سه نفر دیگه رو تو مسیر هم قرار میده ! علی راضی به رضایت نمیشه ، تنها حرفی که روی زبونشه ، قصاصه ! و اینکه سهیل باید تاوان کاری که کرده رو پس بده !
قانون باید اونو مجازات کنه ! حکم دادگاه ، اعدامه ! اعدام سهیل ! بهارم که عاشق سهیل همسرشه ، هر کاری میکنه تا از علی رضایت بگیره و علی راضی میشه ، اما فقط به یه شرط، اونم اینکه … پایان خوش!
قسمتی از داستان رمان اعدام یا انتقام
سهیل بی توجه به تیکه هایی که مینداختن، نگاه ازشون گرفتو بیرون رفتیم سوار ماشین شدیمو حرکت کردیم یه ساعتی تو راه بودیم تا به تهران رسیدیم…
چون جمعه شب بود خیابون ها هم داشتن شلوغ میشدن!
اما سهیل بی توجه به سرعت رانندگی میکرد و هیچ توجهی به حال خودشو من نداشت!
تو خیابون چمران شمالی بودیم، روبروی خیابون ولنجک که رسیدیم ترافیک بیشتر شد با چشم های سرخش بی توجه به شلوغی پاشو روی پدال گاز فشار میداد
به پل رومی رسیدیم، با سرعت از زیرش عبور کردیم و به سمت میدون تجریش راه افتادیم خیابون ها شلوغ تر شده بود و عابرین پیاده هم زیاد شده بودن!
تو ترافیک کمی سرعتشو کم کرد ولی با دیدن جای خالیی که در سمت راست ماشین دید، فرمونو به راست چرخوند و با سرعت به چپ برگردوند که صدای لاستیک هاش بلند شد!
با ترس و داد بهش گفتم….چکار میکنی آروم تر! خندیدو سرشو به طرفم خم کردو با نگاه تو چشم هام گفت: دست فرمونو حال میکنی؟
از دستش عصبانی شدم که انقدر بی ملاحظه رانندگی میکنه به روبرو نگاه کردم که زنی با چادر مشکی در برابر ماشینمون پیدا شد چند میلی متر بیشتر باهاش فاصله نداشتیم، با داد گفتم:
ســـــهـــــیل، جلوتو نگاه کن! سهیل سرشو چرخوندو به جلو نگاه کرد و با دیدن وضع پیش اومده، محکم پاشو روى ترمز فشار داد
دیر شده بود، شخصی به جلوی ماشین برخورد کردو صدای ضربه تو خیابون پیچید!