رمان بازگشت عاشقانه نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۵۳۵
خلاصه رمان : الهه دختری عاقل و کاردان است که مسئولیت زندگی در غیاب مادرش را بر عهده دارد و در مقابل پرهام پسر همسایه که تک پسر و بی قید است و مورد توجه شدید خانواده. رویارویی این دو نفر اتفاقات تلخ و شیرینی در داستان رقم خواهد زد …
قسمتی از داستان رمان بازگشت عاشقانه
الهه با نگرانی به طرف تلفن رفت، برای بار هفتم شماره پرهام را گرفت. خاموش بود. زیر لب گفت: کجاست؟
گوشی را که گذاشت تلفن زنگ خورد. تندی جواب داد: بله؟
صدای آرام پرهام را شنید. -الهه! من کلانتری ام بدون این که بابام بفهمه سند وردار بیار منو آزاد کن.
چهره الهه در هم رفت: کلانتری چی کار میکنی؟
-با چند نفر درگیر شدم.
الهه میخواست بپرسد چرا اما فکر کرد پرهام در موقعیت مناسبی نیست فورا حاضر شد و سند برداشت و روانه کلانتری شد.
داخل کلانتری عده ای از خلافکارها دستبند به دست با مامورها به این طرف و آن طرف میرفتند.
الهه در مورد پرهام با افسری صحبت کردو افسر او را به اتاقی فرستاد،
داخل اتاق پرهام و چند جوان لاابالی را دید که مقابل هم ایستاده و با حالتی تخس و شرور برای یکدیگر خط و نشان میکشیدند.
اضطرابش را در پس چهره ای آرام مخفی کرد و داخل رفت.
به مامور پلیسی که پشت میز نشسته بود نگاه کرد گفت: سلام.
مامور پلیس سلامش را پاسخ داد و گفت: با کدومشون نسبت دارین؟
الهه به پرهام نگاه کرد.
-شوهرتونه؟
-بله شوهرمه!
چشمان افسر از صورت الهه روی صورت درهم پرهام که به پایین پایش نگاه میکرد و دستبند بر دست داشت رفت،
رو به او گفت: حداقل از روی خانومت خجالت بکش! اگه نمیگفت زنته فکر نمیکردم ازدواج کرده باشی.
خشم پرهام بیشتر شد با خود فکر میکرد مگر چه کار کرده که افسر کلانتری این طور جلوی الهه کوچکش میکند…