رمان بیتا نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۲۳۵
خلاصه رمان : پدر امیر و پدر بیتا، دوستان قدیمی و صمیمی هستن.. امیر ازدواج ناموفقی رو پشت سر گذاشته و حاضر به ازدواج دوباره نیست، اما پدرش شرط واگذاری مدیریت شرکتش رو به امیر، ازدواج با بیتا گذاشته.. بیتا ناگزیر به ازدواجه چون پدرش بیماره و درآمدشون ناچیز.. در دوران عقد امیر و بیتا، پدر بیتا میمیره و بی تا ازدواج رو بهم میزنه.. حالا بعد از دو سال بیتا برای امیر کار میکنه و امیر متمایل و علاقه مند به بیتا شده ولی …
قسمتی از داستان رمان بیتا
بیتا به شدت با مادرش و گل اندام صمیمی بود، صمیمتی که همسر سابق اش هرگز نداشت.
همسر سابق اش همیشه خودش را از خانواده او جدا میکرد. همیشه جوری رفتار میکرد که یک دیوار بینشان بود.
اما به وضوح میدید که بیتا علی رغم احترام و حفظ کردن ان حریم ها بسیار صمیمی و خونگرم رفتار میکند.
روزهای بعد از عقد همچنان آن ها به ندرت همدیگر را میدیدند.
بی تا با مادرش مشغول خرید وسایل بود و او هم مثل یک اسب تازه نفس، میدوید.
کار کردن انچنان انرژی به او میداد که حس جوانی میکرد دوست داشت حتی شب ها هم کار کند. دوست داشت از همه جلو بزند.
گاهی حتی فراموش میکرد که غذا بخورد حمام هایش سریع و چند دقیقه ای بود و حتی گاهی یک هفته ریش هایش را نزده بود.
در کل هر چیزی که مانع کارش بشود و یا سرعت انجام کارهایش را به تعویق بیاندازد، از زندگی اش دور میکرد.
اما بیتا را دیگر نمیتوانست دور کند. مادرش او را موظف کرده بود که هر هفته، ساعاتی را با هم بگذرانند.
اما بعد از چند هفته و در نهایت تعجب، متوجه شد که وقت گذرانی اش با بی تا چندان هم خسته کننده نیست.
روزهای اول که با هم به خرید و گردش میرفتند، برایش عذاب بود.
دایم ساعت را نگاه میکرد تا دیدارشان تمام شود و او بتواند به کارش برسد. اما بعد از مدتی این ملاقات ها برایش جالب شد.
طرز فکر بیتا رفتار و کردارش خوشی و ناراحتی ها و دل مشغولی هایش همه برایش جالب شد. و در كمال تعجب دید که دیدارهایشان، حتی به نوعی دلپذیر هم بود …