رمان هفت خبیث نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۱۵۳
خلاصه رمان : دُرنا که مادرش رو از دست داده و مستقل از پدرش زندگی میکنه، پیامهای ترسناکی دریافت میکنه.. از نقاشی کُشتن یک دختر تا عکس خصوصی خودش توی آپارتمانش.. دُرنا تک فرزند پدر و مادریه که دیر بچه دار شدن و جز البرز که دوست خانوادگیش هست همدمی نداره.. منشاء این وحشت گذشته ایه که دُرنا با یادآوریش باید از گروه خبیث بگه که …
قسمتی از داستان رمان هفت خبیث
بعد از آن شب مهمانی دیگر تا مدتها جمع آنها، یا به قول البرز هفت خبیث را ندیدم.
اما به طور مدام با البرز در تماس بودم. ما ساعت ها با هم حرف میزدیم و چت میکردیم و از دردهای دل همدیگر میگفتیم.
در چند ماه اخیر البرز جای خالی خیلی چیزها را برای من پر کرده بود.
پدر و مادری که حوصله من را نداشتند، خواهر و برادری که وجود نداشت و دوستان صمیمی که انقدر کم بود که اصلا به حساب نمیآمد.
رابطه با البرز انقدر راحت بود مثل اینکه با خودم حرف میزنم. هیچ قضاوتی هیچ زمانی از البرز دیده نمیشد.
او فقط گوش میداد و گاهی نظر میداد نظراتش با اینکه خوب بود اما چون به شدت واقع بینانه بود، معمولا به مذاق من خوش نمیآمد.
البرز بسیار پخته تر و عاقل تر از سنش بود. جوری که گاهی فراموش میکردم که ما همسن هستیم.
او همیشه حرفهایی میزد که حتی برای من که در یک خانواده هرتی پرتی و بی سواد هم بزرگ نشده بود تازگی داشت.
گاهی به خنده به او ویکی پدیای متحرک میگفتم.
ما در عرض مدت کوتاهی تبدیل به دوستانی صمیمی شدیم و این برای من خیلی خوب بود.
من حتی در رابطه با عروس هلندی مرده در کیفم و ان شب مهمانی و ترسی که تجربه کرده بودم هم به او گفتم.
او چیزی نگفت اما میدانستم که او هم مثل من در ته قلبش میداند که همه چیز بازی آنهاست.
تنها چیزی که به او نگفتم چیزی بود که همیشه در ته دلم نسبت به ضیا حس میکردم …