رمان تاریک ترین شب (جلد اول از مجموعه تاریک ترین) نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، خارجی
تعداد صفحات : ۶۷۶
خلاصه رمان : اَشلین دِرو، در تمام طول زندگیش به خاطر شنیدن صداهایی که مربوط به گذشته هستن، رنج کشیده. برای تموم کردن این کابوس، به بوداپست میره تا از مردی که شایعه شده قدرتهای ماوراالطبیعه داره، کمک بخواد؛ بدون اینکه بدونه در آغوش مَدِکس می افته که خطرناک ترین عضو یک گروهه و مردیه که در جهنم خودش گیر افتاده. مدکس، توسط شیطانی به اسم “خشونت” تسخیر شده و محکومه که هرنیمه شب بمیره و به جهنم بره وگرنه شیطانش آزاد میشه و…
قسمتی از داستان رمان تاریک ترین شب
مدکس تکانی خورد و از اطرافش آگاه شد لحظه ای پیش مرده بود و الان کاملا زنده و هوشیار بود.
اشلین در آغوش او خوابیده بود و بدنش دور او پیچیده بود.
به خودش نگاه کرد. احتمالا اشلین او را تمیز کرده بود و حتی با وجود زنجیرهای او، ملافه ها را هم عوض کرده بود چون خونی نبودند.
جای زخم هایش برگشته و شکم تا قفسه اش را پوشانده بودند.
موهای عسلی رنگ نرم اشلین به چانه اش خورد و بازدم گرمش به پوست او خورد.
اشلین زنده بود اینجا بود و همراه او این را تصور نکرده بود. مستقیم از جهنم به بهشت آمده بود.
معمولا صبح ها حس می کرد که نیاز دارد چیزی را نابود کند یا بجنگد تا شعله ها و دردی که در تاریکی و بی شیطان ایجاد شده بود را فراموش کند.
الان احساس آرامش می کرد. جرات داشت آن را باور کند؟
اشلین انقدر آرام به نظر می رسید که می ترسید او را بیدار کند.
نه، با نگاهی دقیقتر متوجه شد که آرام نیست رد اشک روی گونه هایش بود.
و روی لب هایش جای دندان هایش مانده بود انگار آنها را محکم و پشت سر هم گاز گرفته بود.
خم شد تا نوک انگشتش را روی خمیدگی گونه او بکشد اما نتوانست.
لعنت به زنجیرها. “اشلین قشنگم به خاطر من بیدار شو.”