رمان تایگر

دانلود رمان تایگر به قلم هاله نژادصاحبی با لینک مستقیم

رمان تایگر نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۶۵۳

خلاصه رمان : داستان درباره دختری به نام نواست که از بچگی خدمتکار عمارت نیکزادها بوده. نوا پنهانی با پسر کوچیکه خاندان نیکزاد ازدواج می‌کنه البته بدون ثبت شدن در شناسنامه‌اس! و زمانی که باردار میشه، همسرش فوت می‌کنه و اون در تلاش که ثابت کنه بچه از خون اون‌هاست. تو همین حین محمدعلی، معروف به محمدعلی تایگر، کشتی گیر لوتی و معروف تیم ملی و برادر شوهر نوا به کمکش میاد اما…

قسمتی از داستان رمان تایگر

در را که پشت سر عمه اش بست انگار کوه غم روی شانه هایش سرازیر شد.

احساس می‌کرد دیوارهای خانه نقلی محمدعلی هر لحظه به قصد خفه کردن او جلو می‌آیند.

چشم‌هایش را روی هم فشرد تا به این تفکرات مسموم بال و پر ندهد.

به هر حال مدت نامعلومی را مجبور بود تنهایی و در این خانه بگذراند باید عادت می‌کرد عین تمام این شش ماهای که به نبود میعاد کرده بود.

از در فاصله گرفت و همانطور که به سمت هامین می‌آمد، برای پرت کردن حواسش زیر لب نکاتی که عمه اش گوشزد کرده بود را با خودش تکرار کرد.

اگه شیر توی گلوش پرید بین دو تا ابروهاشو ماساژ بدم. هر دو ساعت یه بار حتما شیرش بدم که قندش نیوفته. حبوبات و لبنیات هم فعلا نخورم.

به مبلی که هامین روی آن خوابیده بود رسید و کنارش نشست.

نگاهش را با عشق به پسرش دوخت و اینبار با لحنی کودکانه ادامه داد:

دیگه چیا بود مامانی؟ قربونت برم همه کس من…

دست‌هایش را با احتیاط زیر پتویی که هامین روی‌اش خوابیده و بسم الله گویان بغلش کرد.

روی موهایش را با احتیاط بوسید و همزمان با بستن چشم هایش لب زد: تلاش می‌کنم مامان خوبی باشم برات پسرم…. قول میدم کم نذارم برات.

بوسه دیگری روی دستش نشاند و او را باز روی مبل های راحتی خواباند.

برای آن که حواسش را از تنهایی‌اش پرت کند، از روی مبل بلند شد و به آشپزخانه رفت.

عمه اش شام گذاشته بود برای اش… یک ساعت دیگر آماده میشد.

کلافه نگاهی به اطراف انداخت، نه خانه احتیاجی به کاری داشت و نه نیاز بود شام درست کند.

هامین هم که خواب بود و او عملا کاری برای انجام دادن نداشت و این بیش از قبل کلافه اش می‌کرد…