رمان داغ (جلد اول) نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی
تعداد صفحات : ۱۸۴۲
خلاصه رمان : داستان دختری سرکش به نام محبوبه که علاقه خاصی به کاراته دارد اما در مسابقات ناحیه شکست می خورد و به مسابقات زیرزمینی روی می آورد و جهت کم کردن مشکلات خانواده تصمیم به منشی گری در مطب سهرابی می شود که مبتلا به سرطان است و ..
قسمتی از داستان رمان داغ
من دلم ضعف میرفت برای خنده اش، برای شوخی ها و لودگی هایش.
خجالت نبود اما حسی وادارم می کرد سرم را پایین بیاندازم و بگویم این شال واسه مرد رویاهامه!
صغری خانم محکم به پهلویم میزد و میگفت: زبون به دهن بگیر… تا نیومده خواستگاری وا نده.
من معنی این حرف ها را نمی فهمیدم. من حد و مرز نداشتم. ترمز نداشتم. بلد نبودم عشوه کنم. بلد نبودم یاور را بکشانم خواستگاری ام.
صغری خانم میگفت مادرت نباید بذاره دیگه بیای.
من که از دستم برنمیاد اما مادرت میتونه نگهت داره تو خونه تا بیان خواستگاری باید دلش برات تنگ بشه که بیاد!
و من مادر نداشتم که زیرکانه مرد محبوبم را به خواستگاری ام بکشاند،
و خودم آنقدر تنها بودم که یک روز ندیدن یاور می شد آوار می ریخت روی سرم چطور او را دلتنگ میکردم.
بالاخره یک روز یاور دلش پر زد برای من! روزی که گلدان عتیقه خانمی را شکستم و از خانه بیرونمان کرد.
دلم خردتر از گلدان شده بود توی کوچهی عریض تازه آسفالت شده هق می زدم و به بخت بدم لعنت میفرستادم.
یاور با بی خیالی دست هایش را توی جیبش کرده بود و کنارم قدم می زد.
میدانستم برای او کار فقط به اندازه تامین هزینه تفریحاتش ارزش دارد نه مثل من مجبور بود به مادرش اجاره اتاق بپردازد و نه خورد و خوراکش لنگ این حقوق بود.
بالاخره آمد گوشهی چادرم را گرفت کشید روی صورتم و گفت: گریه نکن خانم خانما!
_بیکار شدیم آقا یاور …
خندید و گفت: قربون اون چشمای مهربونت بشم خودم واست کار پیدا میکنم …