رمان فراسوی خیال چشمانت نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۷۶۵
خلاصه رمان : هوراد معروف ترین جراح مغز و اعصاب آمریکاکسیکه معروفیتش توی ایران زبونزد همه هست و بیمارستان های زیادی زیر نظر خودش و بیمارستان خصوصیش هست کسی که همه ازخداشونه یه گوشه نظر ازین دکتر مغرور و به شدت اخمومون داشته باشن همین که پاش توی بیمارستانش توی ایران میذاره توی اولین برخوردش عاشق پرستارش میشه و برای بدست آوردنش از بیماری مادرش سواستفاده میکنه و…
قسمتی از داستان رمان فراسوی خیال چشمانت
“هوراد” عصبی و کلافه بودم داشت توی تب میسوخت اصلا نمیدونم چجوری به بچه ها خبر دادم و آوردمش بیمارستان.
وقتی فربد رو دیدم دوس داشتم بزنم لهش کنم چقد بهش گفتم اذیتش نکن بدتر می کرد و برف میزد تو سر و صورتش.
اونقد عجله کردیم که به نزدیکترین درمانگاه پیش خونمون بردیمش.
خودم توی بغل گرفتمش و بردم گذاشتمش روی برانکارد.
توی اتاق تزریقات بدیش این بود که فقط نورا نبود خیلیای دیگه هم بودن و نمیذاشتن کنارش بمونم که مثلا بقیه معذب میشدن.
کلافه بودم واسه همین…
براشون گفتم تب داره و چیکار کنن که تبش بیاد پایین و سرم براش وصل کردن.
دم در وایساده بودم و دستام توی موهام بود خیره به زمین بودم که چنتا دختر جیغ زدن و بدو اومدن سمتم.
اهورا و فربد که دیدن دارن جمع میشن دورم و می دونستن تو این شرایط میزنم یه بلای سر یکی میارم خودشون رو محافظ من کردن که کسی بم نزدیک نشه.
تکیه دادم به دیوار و با اخمای وحشتناک به دخترایی نگاه می کردم که به هر نحوی و حرفی می خواستن بهم نزدیک بشن.
دیگه این چیزا برام عادی بود ولی من تموم ذهنم تموم حواسم تموم قلبم پیش کسی بود که الان توی همین اتاق زیر سرم…