رمان لالایی برای خواب های پریشان نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه
تعداد صفحات : ۱۲۷۶
خلاصه رمان : دریا دختر مهربون اما بی سرزبونی که بعد از فوت مادر و پدرش زندگی روی جهنمی خودش رو با دوتا داداشش بهش نشون میده جوری که از زندگی عرش به فرش میرسه…
قسمتی از داستان رمان لالایی برای خواب های پریشان
عقربه ها بازی به راه انداخته بودند. عقربه ی کوچکتر می دوید و از دو عقربه ی دیگر پیشی می گرفت.
ولی هیچ کدامشان به فکر سنگ اندازی سر راه دیگری نبودند. با هم راه می آمدند تا زمان را جلو ببرند.
بر خلاف آدم ها که تا جلو افتادن دیگری را می بینند شیطان درونشان بیدار شده و دنبال راهی می گردد تا آنها را متوقف کند.
تیک و تاک عقربه ها را دوست داشتم. امشب خوب داشتند با من راه می آمدند تا بهداد را برسانند.
دوست داشتم خودم برای استقبال از او بروم. اما تاکید کرده بود نصفه شب راهی خیابان ها نشوم تعصب بهداد روی من عادتی ترک نشدنی بود.
با تمام ژست های روشنفکرانه اش گاهی صاحب سنتی ترین افکار روی زمین میشد و آن وقت دیگر مقاومت کردن در برابرش معنی نداشت.
در خانه مانده و با تتمه ی خوراکی ها ضیافتی به پا کرده بودم.
پگاه قبل از رفتنش روی میزها را گردگیری کرده و ظرف هایی که از خانه آورده بودم را شسته و داخل کابینت گذاشته بود.
مهارتش در خانه داری هم مانند درس خواندنش بود؛ بی صدا و تمیز از اینترنت آدرس کترینگ های اطراف خانه را پیدا کرده و از نزدیک ترینشان سفارش شام داده بودم.
بهداد به محض پیاده شدن از هواپیما زنگ زده بود و حالا من برای رسیدنش لحظه شماری می کردم.