رمان هزارچم (جلد اول) نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، معمایی، هیجانی
تعداد صفحات : ۱۱۸۲
خلاصه رمان : ريحانه از يك خانواده سنتى و با عقايد محدود، دل در گرو قهرمان داستان حاج امير جبارزاده دارد، جوانمردى پهلوان مسلك كه خصوصيات ويژه خاصى دارد، اما دست تقدير و اشتباهات مختص سن كم ريحانه باعث ازدواج اشتباه او با شهاب جبارزاده پسر عموى حاج امير ميشود، ازدواجي كه تنها از سر انتقام بچگانه شهاب ميباشد حاج امير كه پسر عموي بزرگتر شهاب است و هميشه حكم پدر او را داشته است از عشق و احساس خويش نسبت به ريحانه چشم پوشى ميكند و اين شروع اولين چم از هزارچم روايت است …
قسمتی از داستان رمان هزارچم
نمیدانم اقتضای نوزده سالگی است یا زن بودن جنس لطیف بودن، همین که عاشق میشوی،
آن هم نه عاشق واقعیت های وجود یک نفر، عاشق رویاهایت، خیالاتت عاشق واقعیت های مجازی که هیچ وقت واقع نمیشوند.
عشق من از یک کروات شروع شد و به مدل مو و عضله و سیکس پک رسید،
راستش وقت نشد کسی برایم تعریف کند مثلا میتوان با یک جرئه شعر هم عاشق شد،
میشود وقتی یک گوشه ایستاده ای و دقایق طولانی تماشایش میکنی که با مهر به یک سگ ولگرد غذا میدهد و محبت میکند، عاشق شوی،
میشود حتی به خودت بیایی و بفهمی دیر شده است و باید عاشق خودت را به سبک و روش احمقانه خودت ادامه دهی،
شهاب اصرار داشت بعد نهار یک ساعت روی همان تخت رستوران بخوابد، بیوک آقا هم خوابش برده بود،
شهداد که سراغ هدفونش رفت، حسابی حوصله ام سر رفته بود کمی دور باغ چرخیدم.
یکی از پیش خدمت ها با احترام کنارم آمد و پرسید: خانم؟ چیزی لازم ندارید؟
تشکر کردم خودم هم نمیدانستم دور این باغ دنبال چه چیزی یا بهتر بگویم چه کسی میگردم؟!
تا اینکه جلوی درب رستوران پیدایش کردم کنار یک سگ لاغر زانو زده بود و در حالی که سیگارش گوشه لبش بود سر سگ را نوازش میکرد،
سگ هم با خوشحالی از ظرفی که پر از گوشت بود غذا میخورد.
مرا ندید و من از آن فرصت استفاده کردم تا یک دل سیر تماشایش کنم این تصویر از او برایم تازگی داشت.
حتی طرز سیگار کشیدنش را دوست داشتم وقتی چشم هایش را جمع میکرد و عمیق کام میگرفت،
حس میکردم در حال دود کردن خیلی از دردهایش است.
یک مرتبه برگشت، نگاهش که به من افتاد …