رمان هزار چم (جلد دوم) نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، آسیب اجتماعی، خانوادگی، درام، رئال
تعداد صفحات : ۱۷۶۷
خلاصه رمان : روایتی نو از سرانجام قهرمان هزارچم، امیر رضا، ریحانه، شهاب الدین! «هزارچم دو» قصه پایان سرنوشت شخصیت هاست، پایان سیاهی ها و شاید…
قسمتی از داستان رمان هزار چم
به دست کوچک دخترم که با ناخن های لاک زده روی سینه نشسته و با هر نفس و و بالا و پایین شدن قفسه سینه اش دلبرانه تر از همیشه خودنمایی میکند خیره شده ام.
به چهره تکیده شیر مردم نگاه میکنم و قطره اشکی سرکش از گوشه چشمم قصد خودکشی دارد که با نوازش سر انگشتش نجات پیدا میکند.
همانطور که چشمهایش هنوز بستهاند میگوید: ریحان گلی اشکت رو نبینم.
دستی که روی صورتم نشسته را میبوسم و عمیق بو میکشم.
آرام سرش را سمتم میچرخاند و کهربایی چشمانش را نثارم میکند.
-کی پس این درد و عوارض اون چند وقت لعنتی از تنت میره بیرون؟
با نگرانی به سقف نگاه میکند.
-شهاب همیشه برای من همون پسربچه بود که هیچوقت بزرگ نمیشد.
صورتش را نوازش میکنم: شهاب خیلی عوض شده!
نگاهم میکند.
-از زخم بزرگ شده ریحان! حالا کلی زخم و ضعف داره که هر کدوم تنهایی میتونن ناغافل زمینش بزنن.
-نزدیکیش به تارا چرا نگرانت میکنه؟
سرش را تکان میدهد و نفسش را تکه تکه آزاد میکند.
-همینکه از جریانات اون سالها کم و بیش خبر داشت اما مثل یه بی خبر دست روی دست گذاشت کافی نیست؟
-نمیذاریم شهاب تنها بمونه نگران نباش! طاقت اینجور دیدنت رو ندارم امیر!
لبخندی سبکبال لبانش را جلا میدهد.
-پیر شدم طاقتم رو نداری؟
با حرص و بغض نگاهش میکنم که آرام جوری که جانا از خواب بیدار نشود میخندد و …