نودهشتیا
مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور
نودهشتیا
پست های ویژه

دانلود رمان دُر به قلم مریم پیروند با لینک مستقیم

رمان دُر نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه

تعداد صفحات : ۲۳۷۸

خلاصه رمان : مامان با گریه به طرفم اومد و دستمال کاغذی رو زیر بینیش کشید و گفت: مگه نگفته راضی شده یه روز در هفته پناه‌ رو بیاریم پیش خودمون؟ خب پس چرا بابات رفت بچه‌ رو نداد بهش؟ گفت پشیمون شده زیرِ قول و قرارش زده -بابا کجاست؟ مامان با بغض و گریه دستش رو تکون داد: زنگ زد تو خیابون علاف مونده میگه حالم خوب نیست حتی بیاد خونه، ببین این پسره چه بدبختی واسمون در آورده… میگم دُرسا دوباره یه زنگ بزن بهش، باش حرف بزن، ببین حرفِ حسابش چیه، واسه چی داره هر روز یه جور دورمون میده… بگو مگه خودت قول ندادی، مرد باش رو حرف بمون دیگه …

قسمتی از داستان رمان دُر

همراه هم رفتیم دنبال پناه و از مهد اونو برداشتیم…

تمام طول مسير من سكوت داشتم…

بخاطر حرف های رها فکرم درگیر بود و اردوان هم متوجه حالم بود که تمام مدت تا رسیدن به مهد دستم رو میون دستش نگه داشت و انگشتام رو به نرمی نوازش می‌کرد…

به البرز و رها هم گفته بود بیان خونه‌ش و وقتی به خونه رسیدیم ماشینشون جلوی در بود…

زودتر از ما رسیده بودن و پناه با دیدنشون با شادی گفت: بابا عمو البرز اومده.

اردوان هم وانمود کرد مثل پناه تازه متوجه اومدنشون شد و سر تکون داد: آره عمو البرز اومده دختر مو ببینه…

ماشین رو داخل برد و ماشین البرز هم پشت سرش پارک شد…

قبل از پیاده شدن بهم گفت: بمون تا شب شامم درست کن.

شام بهونه‌ست فقط می‌خواد من توی این خونه باشم حالا به هر بهانه ای!

سر تكون دادم و پیاده شدم.

پیش البرز و رها راحت نبودم فکر می‌کردم این راز فقط بین منو اردوان و خدا هست… اما حالا می فهمم البرز و رها هم توی دایره مون هستن.

همه داخل رفتیم…

شنیدم که قبل از ورودمون به داخل اردوان به البرز گفت: پیش پناه رعایت کنید صداتون بره بالا من می‌دونم و شما…

رها با حرص گفت: من اصلا نمی‌خواستم بیام زورکی اینجام!

البرز ریز گفت: خیله خب دیگه من انقدر با تو حرف زدم.

رها: از جفتتون بدم میاد.

به نظر پناه با البرز زیادی مچ بود که که مثل یه بچه گربه خودشو توی بغل البرز انداخت و یک لحظه هم از روی پاهاش بلند نشد…

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
مامان با گریه به طرفم اومد و دستمال کاغذی رو زیر بینیش کشید و گفت: مگه نگفته راضی شده یه روز در هفته پناه‌ رو بیاریم پیش خودمون؟ خب پس چرا بابات رفت بچه‌ رو نداد بهش؟ گفت پشیمون شده زیرِ قول و قرارش زده -بابا کجاست؟ مامان با بغض و گریه دستش رو تکون داد: زنگ زد تو خیابون علاف مونده میگه حالم خوب نیست حتی بیاد خونه، ببین این پسره چه بدبختی واسمون در آورده... میگم دُرسا دوباره یه زنگ بزن بهش، باش حرف بزن، ببین حرفِ حسابش چیه، واسه چی داره هر روز یه جور دورمون میده... بگو مگه خودت قول ندادی، مرد باش رو حرف بمون دیگه ...
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    دُر
  • ژانر
    عاشقانه
  • نویسنده
    مریم پیروند
  • ویراستار
    نودوهشتیا
  • صفحات
    ۲۳۷۸
  • حجم
    ۸/۱ مگابایت
خرید کتاب
28,800 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
کامنت ها

ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
سایت نودهشتیا، کانال اصلی سایت دانلود رمان 98ia است که مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور و رایگان می باشد
آمار سایت
  • 596 نوشته
  • 588 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.