نودهشتیا
مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور
نودهشتیا
پست های ویژه

دانلود رمان روزگار جوانی به قلم صدای بی صدا با لینک مستقیم

رمان روزگار جوانی نسخه کامل رایگان

موضوع رمان : عاشقانه، اجتماعی

تعداد صفحات : ۱۸۶۱

خلاصه رمان : _وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم از هفته ی پیش یبوست گرفتم، نو پی پی جون پوپو. پونه عصبانی نگاهم کرد. اما الان مهم موافقت عاطفه بود، تنها دختر آرام کلاس، خب او همیشه پایه ی دیوانه بازی های ما بود. تا سرش رو تکان داد یک بوس براش فرستادم. _میخووااامممت. پونه: چندش.

قسمتی از داستان رمان روزگار جوانی

تا صبح در خیابان ها گشتیم تا خود صبح چرخ زدیم. نزدیک شش بود من را به خانه رساند. از نبودنم خبر نداشتند یا خبر داشتند و بی اهمیت!

شاید هم در خانه نبودند. اگر من از آن مرتیکه می دانستم پس کامران هم می دانست. اینکه به غیرت نداشته اش برنمی خورد یک احتمال داشت شاید او هم کسی را داشت!

چرا جدا نمی شدند تا این آبروریزی ها تمام شود! هرکاری کردم خوابم نبرد. با بردیا قهوه خورده بودیم و سیگار پشت سیگار.

بلند شدم و بومی که برای کشیدن نقاشی آن چندکارگر شهرداری آماده کرده بودم را دستم گرفتم همان روز تا رسیده بودم اسکیس زده بودم تا فراموش نکنم بعدا که خواستم طراحی اش را کامل کنم.

خودم را هم اضافه کرده بودم در کنارشان. اولین نیمه پرتره میشد از خودم.

تا نزدیک دوازده ظهر کار کردم کم کم احساس خوابی عمیق می کردم در اتاقم ناگهان باز شد.

کامران بود، خانه نبود! _چیه؟ _خونه ای؟ آره! _نمیری پیش عزیز؟

محکم زدم به روی پیشانی ام. دیروز عزیز مراسمی دعوت بود. می دانستم همیشه تلاش میکند چون پنجشنبه ها من می روم خانه ی او جایی نرود و این بار مجبور بود.

_الان حاضر میشم. _چشات چرا قرمزه؟ نوشیدنی، سیگار، بی خوابی. _نخوابیدم. _چرا؟ _نمیبینی؟ جلو آمد و نگاهی به کارم کرد….

  • اشتراک گذاری
خلاصه کتاب
_وایسا وایسا، تا گفتم بریز. پونه: بخدا سه میشه، من گردن نمیگیرم، چوب خطم پره. _زر نزن دیگه، نهایتش فهمیدن میندازی گردن عاطی. عاطفه: من چرا؟ _غیر تو، از این کلاس کی تا حالا دفتر نرفته؟ مثل گربه ی شرک نگاهش کردم تا نه نیاره. _جون رز عاطییی! ببین من حال این رو نگرفتم از هفته ی پیش یبوست گرفتم، نو پی پی جون پوپو. پونه عصبانی نگاهم کرد. اما الان مهم موافقت عاطفه بود، تنها دختر آرام کلاس، خب او همیشه پایه ی دیوانه بازی های ما بود. تا سرش رو تکان داد یک بوس براش فرستادم. _میخووااامممت. پونه: چندش.
مشخصات کتاب
  • نام کتاب
    روزگار جوانی
  • ژانر
    عاشقانه، اجتماعی
  • نویسنده
    صدای بی صدا
  • ویراستار
    نودهشتیا
  • صفحات
    ۱۸۶۱
  • حجم
    ۴ مگابایت
  • منبع تایپ
    نودهشتیا
خرید کتاب
26,000 تومان
دانلود بلافاصله پس از پرداخت
اگر نویسنده این کتاب هستید و درخواست حذف آن را دارید
  • برچسب ها:
کامنت ها

ورود کاربران

آرشیو نویسندگان
درباره سایت
سایت نودهشتیا، کانال اصلی سایت دانلود رمان 98ia است که مرجعی برای دانلود رمان های جدید عاشقانه ایرانی و خارجی بدون سانسور و رایگان می باشد
آمار سایت
  • 596 نوشته
  • 588 محصول
  • 0 کامنت
  • 1 کاربر
کلیه حقوق این وبسایت متعلق به " نودهشتیا " بوده و هر گونه کپی برداری ممنوع میباشد!
طبق ماده 12 فصل سوم قانون جرائم رایانه ای کپی برداری از قالب و محتوا پیگرد قانونی خواهد داشت.