رمان هیچکسان جلد پنجم نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : ترسناک، معمایی، عاشقانه
تعداد صفحات : ۲۷۶
خلاصه رمان : بهراد که مدت هاست متوجه نیروهای منفی در اطراف خود شده برای رهایی از این نیروها به شخصی که توانایی لازم را داراست مراجعه میکند، و خود بهراد هم راه مبارزه با جن ها را آموزش میبیند در این میان بهراد با جن خوبی به نام (هاموس) آشنا میشود تا بوسیله او مشکلات مردم را حل کند که …
قسمتی از داستان رمان هیچکسان
ساعت از دوازده شب گذشته بود مسعود جای من و سورن رو توی یکی از اتاق های بالا انداخته بود.
از وقتی قضیه طلسم روی دستم پیش اومده بود یا خودش پیشم میخوابید یا سورن رو مجبور میکرد.
البته بیشتر سورن رو مجبور میکرد چون خودش از سیگار کشیدنم کلافه میشد.
هنوز لامپ رو خاموش نکرده بودیم چون سورن سرگرم خوندن کتابی بود که سرشب همراه خودش آورده بود.
منم داشتم سیگار میکشیدم و به زندگی ننگین ام فکر میکردم.
هر چی بیشتر به زندگیم فکر میکردم بیشتر به این نتیجه میرسیدم که همش تقصیر پدر و مادرمه.
اونا بودن که با بچه دار شدنشون منو به این روز انداخته بودن.
تمام بدبختیهایی که کشیدم زیر سر اون دو تا احمق بود منو توی این دنیای مزخرف ول کردن و دوتایی به زندگی عاشقانهی مسخره شون ادامه دادن.
گفتم: میدونستی بابام وقتی بچه بوده یه شب که داشته توی باغ باباش راه میرفته مار نیشش میزنه؟
سورن همونطور که دراز کشیده بود بدون اینکه چشم از کتابش برداره با لحنی بی تفاوت گفت: جدى؟
-آره. اصلا نزدیک بوده بمیره ولی به طرز معجزه آسایی نجات پیدا کرد. البته هنوزم بعضی وقتا لنگ میزنه و پا درد داره.
همچنان بی اهمیت گفت: طفلی.
زیر لب گفتم: خدا نابودش کنه.
کوتاه خندید و گفت: کیو میگی؟
-ماره رو دیگه!
سورن: چون باباتو نیش زد؟
– نه… چون نکشتش.
بلاخره چشم از کتاب برداشت و گفت: خدا وکیلی این روزا اعصاب نداری …