رمان هیچکسان جلد چهارم نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : عاشقانه، معمایی
تعداد صفحات : 323
خلاصه رمان : همزاد بهراد میاد سراغش و یه سری حقایق رو به بهراد میگه که هاموس بهش نگفته …
قسمتی از داستان رمان هیچکسان جلد چهارم
با صدای اعلان اسمس گوشیم وقفه ای توی خوابم به وجود اومد.
هوای خونه خیلی سرد بود. پتو رو محکمتر از قبل دور خودم پیچیدم و بدون توجه به اعلان موبایل به خواب ادامه دادم.
هر چند خوابیدن تو اون دمای پایین خیلی سخت بود اما سخت تر از اون این بود که بخوام بیدار شم.
با اینکه تازه اوایل پاییز بود اما هوا کاملاً زمستونی شده بود و رطوبت خونه ی من هم به بیشتر شدن سرما دامن میزد.
پنجشنبه بود و طبق روال پنجشنبه ها من دفتر نمی رفتم.
توی روزهای عادی هم از مراجع خبری نبود چه برسه به پنجشنبه.
سرما اجازه نداد به خوابم ادامه بدم.برنامه ام این بود که بخاری رو روشن کنم و یه چیزی بخورم و دوباره برگردم بخوابم.
سرمو از زیر پتو بیرون اوردم و با چشم های خواب آلود دستمو به سمت گوشیم دراز کردم.
می خواستم پیامی که برام اومده بود رو چک کنم.هر چند احتمال می دادم که پیام تبلیغاتی باشه.
نور صفحه ی موبایل چشمام رو اذیت می کرد.به زور باز نگهشون داشتم.
وقتی پیام رو دیدم مثه برق از جا پریدم.نتیجه ی دادگاه مسعود رو اساماس کرده بودن.
سریع بازش کردم.دادگاه رو باخته بودیم و من و سورن فقط یه قدم تا مصیبت فاصله داشتیم!
اون بدترین خبر ممکن بود.از اول می دونستم نتیجه ی اون دادگاه چیزی جز شکست نیست…
اما به حرف های سورن احمق اعتماد کردم.
حالا اگه پولی که مسعود بابت تامین خواسته گرو گذاشته بود از کفش می رفت بیچاره می شدیم.
سریع با سورن تماس گرفتم تا ببینم چی میگ؟
