رمان پسران بد نسخه کامل رایگان
موضوع رمان : ترسناک، معمایی
تعداد صفحات : ۱۹۷
خلاصه رمان : سه تا دوست که شدیدا دنبال احضار ارواح هستن اما اشتباها موجودات دیگه ای رو به سمت خودشون فرا می خونن.این وسط به دلایلی که توی داستان گفته میشه این موجودات فقط به داروین پیله می کنن، جوری که هر جا میره یه داستان واسش پیش میاد.بعد ِ یه مدت معلوم میشه یکی از همکلاسی های جدید این سه نفر با مشکلی که برای داروین پیش اومده، در ارتباطه و…
قسمتی از داستان رمان پسران بد
پنج روزی میشد که خونه ی شایان بودم اعصابم از هر جهت داغون بود اون از شایان با اون گندی که زده… اینم از بابام.
نمیدونستم چه خاکی به سرم بریزم تا ابد که نمیشد خونه ی شایان موند.
منم که نه کار درست حسابی دارم، نه پول.
هوا تاریک شده بود که بامداد هم اومد پیش ما. هر سه ساکت بودیم و کسی چیزی نمی گفت.
من یکی که کلا حوصله ی خودم هم نداشتم چه برسه بخوام حرف بزنم.
بعد از چند دقیقه سکوت، شایان گفت: داروین قضیه ی اون دختره رو یادته گفتم؟! همون که اسمش خورشید بود… بچه و این حرفا…
– آره خب؟!
با بی خیالی گفت: شوخی کردم.
برای یه لحظه تا مرز انفجار عصبانی شدم دوست داشتم پاشم بزنم لهش کنم:
-من ابله یه هفته س به خاطر تو ناراحتم حالا میگی شوخی کردی؟!
شایان: چیه؟! اگه راست بود دلت خنک میشد؟ تازه من همون روز می خواستم بهتون بگم شوخی کردم، ولی یادم رفت.(و زد زیر خنده)
– مرض یه فکری به حال من بکن وگرنه حالا حالاها اینجا پلاسم.
شایان – تنها راهش اینه که بری خونه و به بابات بگی غلط کردم در این صورت دو حالت برات اتفاق میفته ؛
یا بابات هیچی نمیگه و بی خیال میشه یا اینکه یه کتک بهت میزنه و بی خیال میشه… بستگی داره.
-عمرا اگه من همچین کاری کنم اصلا من اون روز سیگار نکشیده بودم.
تو که خودت شاهد بودی همین الان هم من فوقش ماهی دو نخ سیگار بکشم.
بابام کلا دوست نداره من اون جا باشم …